برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۴۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

و سیارات به دور شموس، و شموس به دور مر کز حقیقی یا شمس‌الشموس بگردد تا از این گردش منظم و مستقیم همه جزو لاینجزای کائنات بالسویه سهمی در تولید قوا و حفظ کلیهٔ وجود داشته باشد. بعد از آن کرات متحرکه را به تولید مواد گاز و ترتیب مایعی و سیالی، و قبول صور و انجماد امر نمودم تا تکمیل جسد کلیهٔ ماسوا از هیولای سیصد و شصت و سه عنصر بسیط دورهٔ گازی و مایعی و انجماد حاصل گردد، و «زمین مسکن بنی‌آدم را یکی از سیارات کوچک شموس» قرار دادم. بعد از آنکه زمین با سایر افلاک تکوین خود را تکمیل نمود [آن] را مثل سایرین استقلال دادم که در مدار خود بگردد؛ هرچه دارد به خود بدهد و از خود بگیرد. و در این دوره آدم را از خاک خلق کردم.» و بدین‌سان کار آفرینش پایان یافت. اما باید دانست که جهان وجود با همه گونه‌گونی از یک منبع کسب فیض کرده و پهنهٔ وسیع «کاینات همهٔ کثرتی است که از واحد لاتحصی تشکیل یافته» است. «منی من همان اویی او و تویی تو است»، و آنها که جز این بیندیشند «با فهم قاصر خودشان باید تولید دو قوة مستقلهٔ مقتدره بکنند، در تعیین اشیاء و تعریف مقدرات دو مدیر متحرکه ایجاد نمایند و دو موجد متباینه را اعتراف بکنند و در تعدد وجود واحد گمراه بشوند.»

راز تناسب و بقای جهان در آنجاست که این کثرات منشعب از واحد همه به یکدیگر مربوط و محتاجند. «دانه اگر آب و خاک و حرارت و نور نباشد نمی‌روید، خاک و آب و حرارت بی‌تخم نه برگی آورد و نه بار می‌دهد، آب اگر خاک نباشد دانه را می‌پوساند و فاسد می‌کند، حرارت بی‌آب همه را می‌خشکاند و می‌سوزاند و معدوم نماید. اگر انسان و حیوان تنفس نمی‌کرد زغال نمی‌بود، اگر زغال نبود ساقه و شاخهٔ درخت و نباتات دیگر نمی‌شد، اگر