مشروطیت است که برخلاف ادبیات متعارف آن زمان به زبان ساده نوشته شده است. زبان کتاب در عین سادگی گاه بسیار زیباست و به نظر میرسد که نویسنده بارها آن را دستکاری و کلمات و عبارات را زیر و رو کرده است. طالب اوف خود دربارهٔ آن نوشته است که: «این کتاب بدین اسلوب تاکنون در لسان شرق نیامده و گویا مدتی نیز میماند. بعضی مطالب دراو مندرج است که باید مکرر خواند و هرقدر تکرار کنند معنی دیگر نتیجه می گیرند.»[۱] با این همه در موارد بسیار اثری از زبان ترکی آذربایجانی در آن دیده میشود؛ مثلا «قویالبنیه» به جای «قویالبنیهتر»، «شخص مثل شما» به جای «شخصی مثل شما»، «راه مارا» به جای «راهمان را»، «نمیشد» به جای «نمیبود»، «به» به جای «برای»، «میخواهد» به جای «بخواهد»، «چگونه که» به جای «همانطور که»، وامثال اینها.
کتاب در زمان انتشار خود از دو سو مورد نظر قرار گرفت: آزادیطلبان و ترقیخواهان از آن استقبال کردند و مستبدان و ملاهای قشری و مرتجع بر آن خشم گرفتند؛ خواندنش را ممنوع و نویسندهاش را تکفیر کردند. محتوای کتاب به خوبی علت آن «استقبال» و این «خشم» را بیان میکند.
چنانکه معلوم است کتاب داستان سفری است رؤیایی که از جنبهٔ «داستان» بودن به هیچ وجه پختگی ندارد، سفرنامهٔ خوبی هم نیست، بلکه رؤیایی است خوش و امیدبخش که واقعیت به ناخوشی و تلخی بر آن نقطهٔ ختام میگذارد؛ و به هرحال دستاویزی است برای بیان یک رشته مسائل: مسائل فلسفی و اجتماعی، و گاه هم در گوشه و کنار از مسائل علمی و فنی نیز سخنی رفته است. میتوان آنرا چنتهٔ جهانگردی دراز سفر تلقی کرد که از هر گوشه توشهای در آن ریخته
- ↑ از نامهٔ طالباوف به محمد ابراهیم معاونالدوله. نقل از «راهنمای کتاب»، سال نهم، شمارهٔ ششم.