برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۶۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

نبود، مساعی «مولتکهٔ» سردار، استقامت «گییوم اول» متمم آن عزم، و ارادهٔ غیبی مدیر آن عزم و سعی و استقامت گردید. وگرنه عزم بشری بی معاونت تقدیر منتج ظهور و مثمر ثمر نمی‌شود.

گفتم بدیهی است گردانندهٔ جهان و مدیر کارخانهٔ امکان، عزم بشری نیست، سابقهٔ نا معلوم یا تقدیر الهی است. و همان تقدیرات عبارت از قانون خلقت است، که در هیچ مدار از موضوع خود تخلف نکند. مقدر است که از هر کس چه فعل آید؛ «درخت مغل[۱] نه خرما دهد نه شفتالو». اما اگر عزم بشری توجه به تربیت درخت شفتالو نماید درشتی او را به انار ساوه می‌رساند؛ و اگر بخواهد از درخت شفتالو انجیر بخورد، چون مخالف قانون خلقت یا همان تقدیر است، عزم او باطل و سعیش عاطل گردد. اشخاصی که مؤید[۲] هستند عزم خودشان را در طبق اقتضای تقدیر یا قانون خلقت صرف می‌کنند و نتایج محال انظار دیگران را ممکن می‌نمایند. پس اساساً عزم و تقدیر از یک منبع جاری است و در همه‌جا توأمند؛ و اگر توأم نیستند نه عزم باشد و نه نتیجهٔ او.

«بسمارک، تشکیل هیئت متشتتهٔ آلمان[۳] را، که با وجود مجاورین مقتدر و قوی هیچ کدام از ضعف خود قادر حفظ وجود و استقلال خود نبودند، در طبق قانون خلقت «حفظ وجود» مقتضی دید، با عزم قوی اقدام نمود و موفق شد. «گییوم اول»، چون پادشاه «پروس» و از سایر سلاطین و حکمداران آلمان بزرگتر بود، کثرت نفوس و استعداد و اهمیت بیشتر داشت، برحسب قانون


  1. درختی است که در کرانه‌های دریای عمان و هندوستان می‌روید و صمغی دارد که تلخ است.
  2. اشخاصی که مورد تأیید خداوند هستند، موفق.
  3. بیسمارک صدراعظم مقتدر آلمان بود که از ۱۸۱۵ تا ۱۸۹۸ زندگی می‌کرد. آلمان قبلا از ولایات و ایالات و شهرهای مستقلی تشکیل میشد و کشور واحدی نبود، بیسمارک بنیانگذار کشور واحد آلمان بود.