برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۶۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

قدیم و سلاطین سلف را سواره و بعضی زره‌پوش، با اسلحهٔ قدیمه و البسهٔ عصر خود، از برنج و چدن ریخته و گذاشته‌اند که بیننده از حجاری و نقاشی آنها متحیر می‌ماند. هر صورت، از حسن و غرابت، توجه عابرین را بی‌اختیار جلب می‌کند، و یکی بیشتر از دیگری مشغول و متفکر می‌ماند. ستونهای چراغ «الکتریک» ده ذرع بلندی، سراپا با سبزه‌های الوان پیچیده و پوشیده، فقط از سرستونهای شیشه‌ای امرودی چراغ، چون الماس کوه نور از میان سبزه، در روز روشنی خود، و شبها پرتو نور برقی را سرور افزای قلوب متفرجین می‌نماید. ستونهای بلور آبپاشی طول خیابان چنان نصب شده که هر کس دکمهٔ برجسته او را که در کمال خوشوصفی نمایان است فشار بدهد مسافت قسمت خود را در یک لمحه آب می‌پاشد، و مرطوب می‌کند، و همانقدر به روح اشجار می‌افزاید. در وسط خیابان حوضی است که فوارهٔ او سی ذرع بالا رفته، و از آن بلندی ذرات مائیه[۱] چون سودهٔ الماس، در روز تلألو طبیعی و شبها از پرتو چراغ برقی هر ذره لون مصنوعی دیگر می‌نماید و صفای سحرنمای خود را منور، به اطراف مسافت دور می‌باشد[۲].

واقعاً سه سفر شاه مرحوم و دو سفر اعلیحضرت «مظفرالدین» شاه خلدالله ملکه، اگر هم سی کرور خرج شد بی اثر نگذشت و بینتیجه نماند. وسعت تهران «دارالخلافهٔ» ناصری، خیابانهای فرسنگی، دروازه‌های کاشیکاری، پارکهای رجال معروف، تالارهای بزرگ، طنابیهای[۳] پنجاه ذرعی مزین، آینه‌های چندذرعی، و بلورآلات که سفرای خارجه هر وقت می‌بینند شعبده و بی‌صورت خارجی حساب می‌کنند، حال آنکه به کارخانه‌های خود آنها


  1. ذرات آب.
  2. روشن است که این باغ ساختهٔ تصور نویسنده است.
  3. اتاقهای بزرگی که شاه‌نشین داشت.