برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۸۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

درباری حضرت شریعتمداری صف کشیده، با نظم و ترتیب ایستاده بودند. بسیار مجلس باشکوه و مجلل بود. حین ورود در پایین تواضع نموده سلام دادیم، بالا رفتیم و نشستیم. آقا مرحمت فرمودند. احوال پرسیدند، یک یک اسامی ما را سؤال نمودند. عرض کردم برای ما بندگان، شرفیابی حضور انور ومبارک سعادت غیرمترقبه بوده، و دلیل خیریت مآل[۱] این سفر ما می‌باشد. امیدوارم از یمن توجهات قدسی سماط[۲] حضرت آقا، مأموریت صعبهٔ[۳] بندگان، که قلهٔ دماوند و تحصیل اطلاعات علمیه و ترسیم نقشهٔ معدن یخ طرف شمالی اوست، به نیکویی و سهولت تمام شود، و به کتاب جغرافیای عالم معلومات جدیده افزوده گردد.

از استماع این جمله آقا ابروی خودرا چید، و اثر کراهت جزئی که نظر دقیق می‌توانست دریابد، در ناصیهٔ ایشان مشهود گردید. فرمود من شمارا زوار عتبات عالیات پنداشتم. می‌خواستم التماس دعا بکنم، که به زیارت اماکن متبرکه مشرف خواهید شد. واقعاً اگر سفری در عالم هست سفر کربلای معلا یا سفر حجاز مغفرت طراز است لاغیر … و خیلی جای افسوس است که مجهولات فرنگیان رفته رفته در ایران جای معلومات را گرفته، و به عنوان معارف اشتهار یافته، و جوانان ما را از تعلیمات مسائل دینیه بازداشته. پیرارسال که به کربلا مشرف شده بودم، در نجف اشرف کتابی دیدم، مرد مجهول بیسواد تبریزی نوشته، اسمش را «سفینهٔ طالبی یا کتاب احمد»[۴] گذاشته. بعضی شعبده‌ها در آن کتاب، از قبیل افتادن تخم درست در میان تنگ بلور و بلند شدن آب بالای


  1. نتیجه.
  2. بساط، سفر.
  3. سخت.
  4. منظور طالبوف نویسندهٔ همین کتاب است و «سفینهٔ طالبی یا کتاب احمد» نخستین و مروفترین کتاب اوست که مسائل علمی و اجتماعی را در آن به زبان ساده بیان کرده است.