برگه:MaskhKafkaHedayat.pdf/۱۰۳

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
مسخ

را میدید اما فقط تصمیم قطعی داشت که آنها را سر جایش بگذارد.

این موضوع مانع نمیشد که خواهر با سرسختی بیشتری مراقب تمیز کردن اطاق برادرش که انحصار خود میدانست نباشد، و دلنازکی او در این مورد بصورت یک ناخوشی مسری در آمده بود، زیرا یکروز که مادر دست بشستشوی اطاق زد و چندین سطل آب بمصرف رسانید ـ و در نتیجه باعث شرمندگی سخت گره گوار گردید که روی نیم‌تخت خود بی‌حرکت و تلخ‌کام خشکش زده بود ـ ولیکن انتقامش بزودی گرفته شد. زیرا خواهر همینکه عصر به خانه برگشت متوجهٔ این ابتکار شد سخت رنجید. فوراً به طرف اطاق ناهارخوری دوید و گریه و زاری سر داد، هر چند مادر التماسش میکرد و دست خود را بطرف آسمان بلند مینمود. پدر که نشسته بود از جایش جست، ابتدا با تعجب عاجزانه شاهد این ماتم شدند و بعد در اثر دستپاچگی پدر که نعره سر داده بود مادر

۱۰۳