برگه:MaskhKafkaHedayat.pdf/۱۱۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
مسخ

دانست ابتدا کرایه‌نشین‌هایش را خاطر جمع کند تا پسرش را از اطاق براند. گر چه آقایان از منظرهٔ گره گوار مضطرب نشدند و نیز بنظر آمد که گره گوار از ویلون بیشتر باعث تفریح آنها را فراهم آورده است. پدر بازوها را بشکل صلیب بهم پیوست و طرف آن سه دوید و سعی کرد آنها را باطاق خودشان برگرداند و با تنه‌اش جلو منظرهٔ گره گوار را گرفت. آنها جداً خشمناک شدند. اما معلوم نبود بعلت حرکت پدر بود و یا بجهت همسایه‌ای که بدون اطلاع قبلی بآنها تحمیل کرده بودند و حالا ناگهان از وجودش آگاه شدند. آنها هم بازوهای خود را بلند کردند و توضیحاتی خواستند. بحالت عصبانی چندین بار ریش خود را کشیدند و بطرف در اطاقشان عقب رفتند. در این بین تشویش خواهر از قطع نابهنگام موسیقیش بر طرف شد ـ با ویلون و آرشه که بدستش آویزان بود لحظه‌ای کاملاً بی‌تکلیف ماند به نت موسیقی مینگریست مثل اینکه هنوز مشغول

۱۱۶