برگه:MaskhKafkaHedayat.pdf/۱۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
مسخ

بود. پس ساعت شماطه زنگ نزده بود؟ معهذا از توی رختخواب عقربک کوچک دیده میشد که روی ساعت چهار قرار گرفته بود. شماطه حتماً زنگ زده بود. پس در اینصورت با وجود سر و صدائی که اثاثیه را بلرزه در میآورد گره گوار به خواب خوشی بوده؟ خواب خوش نه،. او به خواب خوش نرفته ولی غرق خواب بوده. بله اما حالا؟ ترن اول ساعت هفت حرکت میکرد. برای اینکه بتواند به آن ترن برسد، باید دیوانه‌وار عجله بکند. از این گذشته کلکسیون نمونه‌ها هم در پاکت پیچیده نشده بود. اما آنچه مربوط به خود گره گوار میشد اینکه او کاملاً سردماغ نبود. بر فرض هم که خودش را به ترن میرسانید اوقات تلخی اربابش مسلم بود، زیرا پادو دوچرخه سوار ساعت پنج دم ترن انتظار گره گوار را کشیده و مسامحهٔ او را به تجارتخانه اطلاع داده بود. این آدم مطیع و احمق یک نوع غلام حلقه بگوش و تحت‌الحمایهٔ رئیس بود. اما... اگر خودش را به

۱۶