این برگ همسنجی شدهاست.
شمشیر
و چه در مورد برخی دیگر از قهرمانهای کافکا[۱] همیشه چیز فراموش شده، یعنی قانون، در زندگیای که کاملاً بر پایهٔ فراموشی قرار گرفته است سر زده وارد میشود. این ورود ناگهانی اشارهای در بر دارد که معلوم نیست اخطار است یا تهدید، اشارهای که به محکومیت مبدل میشود. بنظر میرسد که شدت کیفر با درجهٔ هشیاری کسی که بدین ترتیب مورد اخطار واقع شده است بستگی دارد. هرچند که محکومیت در همهٔ موارد یکسان است ولی یک آئین عجیب دادرسی، همان کسی را که انعکاسات این اشاره در او بیشتر بوده است با شکنجههای خاص از پا در میآورد[۲]
- ↑ دوشیزهای که روزی ناگهان به در قلعهای میکوبد (ضربهای که به دری کوفته شد) و یا ژزف ک ..... که در میانهٔ ناشتائی بوسیلهٔ بازرس دچار وحشت میشود (دادخواست).
- ↑ ژزف ک.. قهرمان رمان دادخواست که بیشک هشیارترین قهرمانهای کافکاست شکنجه دیدهترین آنها نیز هست، بهمان نسبتی که هشیاری و وجدان او برانگیخته میشود به شایستگی او برای اینکه مورد دادرسی قانونی واقع شود افزوده میگردد.
۱۷۹