ملوس درست کرده، آنقدر قشنگ است! این قاب را که در اطاقش بهبینید تعجب خواهید کرد. بمحض اینکه گره گوار در را باز کرد شما میتوانید آنرا بهبینید. بعلاوه من خیلی خوشوقتم که فکر آمدن اینجا بسر شما افتاد. این جوان بقدری خود سر است که بدون وجود شما ما هرگز نمیتوانستیم او را وادار کنیم که در اطاقش را باز بکند. گر چه امروز صبخ نمیخواست اقرار بکند ولی حتماً ناخوش است!» گره گوار با درنگ احتیاط آمیزی این جمله را تهجی کرد: «الان میآیم!» ولی جنبشی نکرد از ترس اینکه مبادا یک کلمه از گفتگوهائی را که میشد از نظر بیندازد. معاون اظهار کرد: «خانم در حقیقت من نمیتوانم این موضوع را طور دیگری تعبیر بکنم، امید است که پیش آمد وخیمی رخ نداده باشد، معهذا باید اقرار کنم که ما تجار، خوشبختانه یا بدبختانه، هرطوریکه میخواهید تصور بفرمائید، اغلب قبل از نقاهتهای جزئی خودمان
برگه:MaskhKafkaHedayat.pdf/۲۹
این برگ همسنجی شدهاست.
مسخ
۲۹