اما چطور کلید را بگیرد؟ اگر دارای دندان حقیقی نبود، در عوض آروارههای بسیار قوی داشت و بالاخره با تحمل دردی که در اثر این کار تولید میشد موفق شد که کلید را تکان بدهد. از لبهایش مایع قهوهای رنگی روان بود که روی قفل میریخت و بعد روی قالیچه میچکید. معاون در اطاق مجاور گفت: «گوش کنید دارد کلید را میچرخاند.» این تشویق گرانبهائی برای گره گوار بود و دلش میخواست که پدر و مادرش و همه با هم دم میگرفتند: «بارکاللّٰه گره گوار، ماشاءاللّٰه زور بده!» و بفکر اینکه همه با دقت پر شوق و علاقهای بکوشش او متوجه بودند بطوری با تمام قوهٔ آرواره و با تمام قوایش سخت به درآویخته بود که بیم میرفت بی حس و حرکت بیفتد. مطابق جهت کلید دور قفل میرقصید؛ گاهی فقط با دهن خودش را نگهداشته بود و گاه به حلقهٔ بالای کلید آویزان میشد و با تمام وزن بدنش آنرا پائین میکشید. صدای خشک گردش زبانهٔ کلید گره گوار را بخود آورد و با آه فرح بخشی بخود گفت: «دیگر
برگه:MaskhKafkaHedayat.pdf/۳۸
این برگ همسنجی شدهاست.
مسخ
۳۸