برگه:MaskhKafkaHedayat.pdf/۷۳

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
مسخ

حدس بزند که گره گوار خواهرش را میپائید تا گاز نگیرد، طبیعةً بزودی زیر نیم‌تخت قایم شد، اما تا ظهر چشم براه مراجعت گرت ماند، و زمانیکه او برگشت حالش خیلی هراسان‌تر از معمول بود، از آنجا ملتفت شد که هیکلش هنوز تولید نفرت در دختر بیچاره میکرد و همیشه اینطور خواهد ماند ـ همچنین چقدر او باید دندان روی جگر بگذارد تا از یک قسمت کوچک گره گوار که از زیر نیم‌تخت بیرون میماند فرار نکند. بمنظور اینکه این منظره را از چشم او بپوشاند یک تکه شمد روی پشتش گرفت و روی نیم تخت آورد اینکار چهار ساعت طول کشید، و شمد را طوری پهن کرد که خواهرش اگر چه خم هم بشود زیر مبل را نتواند به‌بیند. هر گاه خواهر این احتیاط را بیهوده فرض میکرد میتوانست شمد را ببرد، زیرا پی میبرد که گره گوار لذتی نداشت که خودش را پنهان بکند. اما او شمد را سرجایش گذاشت و گره گوار که سرش را با احتیاط از پشت پرده در آورد برای اینکه تأثیر

۷۳