از این مسائل که بگذریم باید دید شعر چگونه بوجود میآید و چگونه باید بوجود بیاید؟ و بچه صورتی تظاهر کند؟ مینویسد: «در تهران که بودم میپرسیدند آیا تغییر وزن و قافیه اساس ملیت ما را بهم نمیزند؟ یا میپرسیدند موسیقی شعر بهم نمیخورد؟ این سؤالات با کمال وضوح از سادگی و شک و تردید خطرناکیکه با حالت ... رخوت ذوقی ما بستگی دارد حکایت میکند.»[۱] و جای دیگر توضیح میدهد «هنرمند در هر مرحله بچیزهائی خود را نیازمند مییابد که در مرحلهٔ دیگری است. مثلا از معنی به کلمه – و از کلمه بدانستن طرز ترکیب آن و از آن به کمبود کلمات موافق با معنی او – و اثر فونتیک آنها و بفصاحت و دستورهای صرفی و نحوی آن؛ پس از آن بوزن و قافیه و بعد بشکل و سبک تا بآخر... بعلاوه در مییابد که این اسباب و وسائل که بآن توسل میجوید وبحکم هچ حاکمی مسجل نشده. بلکه حاکم دقیقتر و حقیقیتر طبعیت زندهٔ خود او و زندههای دیگر است.»[۲] و از اینجا است که بدعت شعری نیما سرچشمه میگیرد. کلمه و جمله و وزن و قافیه همه وسائلی هستند برای ابراز معنائی. و او که شاعر است طبعیت زندهتر و حقیقیتر است. صریحتر ازین هم هست. مینویسد «شعر وزن و قافیه نیست بلکه وزن و قافیه هم از ابراز کار یک نفر شاعر هستند...»[۳] یا «فقط الفاظ نمیتوانند وسیلهٔ بیان باشند. این وسیله حتی برای نوشتن کتابی در نجاری هم کافی نیست. زیرا چنان کتابی شکلهائی میخواهد.»[۴]
و باین طریق است که مراعات عروض را در همه جا اجباری نمیداند. در پی این است که کجا چه مفهومی را بچه شکلی بهتر میتوان بیان داشت. اما ببینیم آخر چرا مصرعها کوتاه و بلند میشوند؟ و آیا سرخود هر کس میتواند چنین کاری بکند و بگوید شعر است؟ آیا ملاک شمارش هجاها است؟ آیا مفهوم جمله که تمام شود مصرع تمام شده است؟ و آیا اصولا برای مصرع در شعر نیما اصالتی میتوان قائل شد یا کل شعر را باید در نظر گرفت؟ یا هیچکدام اینها نیست و باید در انتظار توضیح دیگری بود؟
البته انتظار نداشته باشید که بیک یک این سؤالها جوابی داده شده باشد یا جواب صریح و قانع کنندهای. خود نیما نوشته است «فعلا باید بگویم اگر چیزی در این خصوص مینویسم مبهم و پریشان و بدون تفسیر خواهد بود.»[۵] ولی با این وجود روشن است که چه میخواهد بگوید: میگوید «مقصود من جدا کردن شعر فارسی از موسیقی آن است. که با مفهوم شعر وصفی سازش ندارد. عقیدهام بر این است که مخصوصا شهر را از حیث طبیعت بیان آن به طبیعت نثر نزدیکتر کرده بآن اثر دلپذیر نثر را بدهم»[۶] تا «از تمام بیت بوی قافیه بلند نباشد»[۷]
برین توضیحات نیما چند کلمهٔ دیگر نیز میشود افزود. و آن اینکه یک اثر هنری وقتی کامل است که مضمون هنری آن با شکل و طرز بیانش در تمام جزئیات مناسب
باشد نه اینکه سراپای مضمون در یک قالب معین ریخته شود. باینطریق وزن یک