برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۱۱۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۱۰۸
خیام
 

کار و وسیله استبصار خود قرار دهند؛ نتوانسته‌اند شمایل حقیقی آن چهرهٔ درخشانرا، چنانکه شاید و باید، تشخیص داده و کماهو حقه تعریف نمایند. و شاید همان درخشندگی تابناک هم تا اندازه‌ای حاجب سیمای او و مانع نفوذ انظار گردیده است؛ چه آنکه فروغ نبوغ هر چـه فروزانتر باشد انفاذ نظر در حقیقت آن بهمان میزان دشوارتر میگردد.

عدهٔ معدودی هم که بطور سطحی و تا درجه‌ای بسیار محدود بدهای او و بهای آثار وی پی برده‌اند، فقط وجیزه‌هایی بصورت جوامع الکلم یا قطعاتی بشکل اشعار منثور در توقیر او و تقدیر رباعیاتش نگاشته و در اصل موضوع تنها بایماء و اشاره‌ای از راه تشبیه و تمثیل قناعت ورزیده‌اند.

بالأخره، طوریکه مؤلّفان مشرق زمین در معرفت و تعریف خیام اختلاف عقیده پیدا کرده و او را بعضی صوفی، برخی ملحد، گروهی تناسخی، زمره‌ای تعلیمی، و اسمعیلی، فرقه‌ای دهری و طبیعی قلم داده‌اند، همان طور دانشمندان مغرب زمین هم دربارهٔ او باشتباه افتاده و هریک از ظنّ خود نسبتی از قبیل تصوّف، اولیائی، مصلحی، ملحدی، منکری، منافقی، رندی و قلاشی باو داده‌اند و هیچکدام حقایق افکار او را از روی دقایق آثار وی نجسته و درنیافته‌اند؛ حتی معروفترین مترجم رباعیات او: فیتز جرالد که بعقیده دکتر آرتر کریستنسن بمدد غریزهٔ صائب فطری و ذوق زیبا شناسی جبلّی که داشته حقیقت و لبّ شعر خیامی را دریافته است! و بنظر برخی دیگر از روح خیام هم ملهم بوده و قضاوت او مهمتر از اغلب شرح حالهایی است که راجع باو نوشته شده و بتصوّر بسیار دیگری هم ترجمهٔ او مهمترین عامل مؤثری است که موجب مزید اشتهار وی در اقطار عالم گردیده است، او را چنانکه مشاهده شد، یک نفر اپیکورین کامل؛ یعنی مادّیی محض و کامجوئی خالص شناخته و در مقام تعریف و توصیف هم بیک شاخه گل صحرائی تشبیه کرده که در خارستانی از بیابان بی آب و علف پیش پای رهگذران سبز شده باشد!..

و جای بسی شگفت است که خاورشناسی مانند باربیه دومینار هم از ظهور خیام