برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۱۲۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۱۱۰
خیام
 

صاحب تألیفات و آثار مفید و گرانبها در آن ادوار از صدها بلکه از هزار تجاوز میکرد و ریشه مدنیّت اروپائی هم تا آنجا که مربوط بعلم و ادبست همان تمدّن مشرق زمین بوده که از قرنهای یازدهم و دوازدهم میلادی با ترجمهٔ کتب عربی آغاز شد؛ چنانکه تمدّن اسلام هم با ترجمهٔ کتب و آثار یونانی شروع شده بود؛ منتهی آنکه مدنیت اخیر اروپائی پس از دورهٔ تجدّد (رنسانس)[۱] بر قوّت و سرعت خود افزوده و از آن ببعد عوامل تمدّن درخشانتری را بوجود آورد که از موضوع بحث ما خارج و منطور مـا فقط اثبات این دعوی است که با وجود این گونه اوضاع و احوال، اظهار اینکه مشرق زمین در بحبوحهٔ آنهمه تمدّن مشعشع خود بیابانی بی‌آب و علف بیش نبوده و ایران در گوشه‌ای از آن، خارستانی بشمار میرفته و خیام هم بمثابهٔ یک شاخه گل صحرائی بوده که در آن خارستان روئیده باشد» خیلی دور از انصاف یا لااقل اشتباه محض و در هر صورت خطائی است فاحش و حقیقت مسلّم اینست که در آن اعصار مظلم، بسیط زمین از لحاظ تمدّن کویری بیش نبوده و در سراسر آن تنها ممالک اسلامی واحهٔ سبز و خرّم وسیعی را تشکیل میداده که ایران در آن میان گلستانی خوش و دلکش و خیام هم یکی از شادابترین گلهای سرسبد آن بوده و ظهور او در آن دوران و از میان اقرانی مانند بوعلی سینا، فخررازی، افضل کاشی، نصیرالّدین طوسی و نظایر آنان که در علوم و فنون فلسفی، طبّی، طبیعی، ریاضی و غیرها از نوابغ و دانشمندان ممتاز عالم بشمار میروند و درعین حال طبع سرشاری هم داشته و رباعیها زیبا نیز ساخته‌اند، جای هیچگونه تعجب نبوده و اینست آنچه تاریخ در پیشگاه وجدان با تمام مدارک و مستندات مثبتهٔ خود از اخبار و آثار و تراجم و معاجم، چه شرقی و چه غربی، ثابت و مدلّل میدارد.


  1. Renaissance