برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۱۶۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

خیام و شراب
۱۵۱
 

  «مپندار ای خضر فرخنده پی، که از می مرا هست مقصود می»  
  «از آن می همه بیخودی خواستم؛ بدین بیخودی مجلس آراستم»  
  «مرا ساقی از وعدهٔ ایزدیست، صبوح از خرابی، می از بیخودیست»  

مرحوم فروغی در مقدمه‌ای که برای رباعیات نوشته میگوید: «عامّهٔ مردم اورا شرابخوار پنداشته و باشعار او فقط از نظر تحریص و ترغیب بمیخوارگی نگریسته‌اند و جماعتی بهمین جهة و بنا براینکه او را بی‌اعتقاد بمبداء و معاد فرض کرده‌اند هواخواه او شده‌اند». و در جای دیگر از همان مقدّمه گفته است: «وهمچنین است جواب آنکس که از رباعیات خیام چنین استنباط میکند که او شرابخواره یا فاسق بوده است و غافل است از اینکه در شعر غالباً می و معشوق بنحو مجاز و استعاره گفته میشود و از این بیان، مقصود، آن تأویلات خنک نیست که مثلاً در شعر حافظ می دوساله را به قرآن و محبوب چهارده ساله را به پیغمبر تأویل میکنند؛ ولیکن شک نیست که در زبان شعر، غالباً، شراب بمعنی وسیلهٔ فراغ خاطر و خوشی یا انصراف یا توجّه بدقایق و مانند آنست. وقتی خیام میگوید «دم را غنیمت بدان و شراب بخور که بعمر اعتباری نیست» مقصود اینست که قدر وقت را بشناس و عمر را بیهوده تلف مکن و خود را گرفتار آلودگیهای کثیف دنیا مساز».

چنانکه مرحوم فروغی هم اشاره کرده، در میان عوام بسیارند کسانی که خود را از خواصّ میشمارند و چون از عهدهٔ نفس اَمّاره بر نمیآیند و اسیر تمایلات و احتراصات خود هستند؛ براثر ضعف نفس و غلبهٔ هوا و هوس در استعمال مسکرات افراط نموده و عادت بدان میکنند و شب و روز خودرا بمستی و مدهوشی میگذرانند و هروقت در معرض توبیخ و ملامت خودی و بیگانه واقع شدند برای آنکه بهانه‌ای جهة ادامهٔ رویّهٔ خود داشته باشند رباعیات خیام را دستاویز خویش ساخته شأن و شرف این داهی دهر را سپر تیرهای ملامتی قرار میدهند که خود، حقاً، هدف آنها میباشند.

طایفهٔ دیگری نیز هستند که بدون استعداد فطری و استطاعت اکتسابی، درصدد تشاعر و هنرنمائی برمیآیند و چون طبع موزون و قریحهٔ سرشاری ندارند دست بدامن