«مپندار ای خضر فرخنده پی، | که از می مرا هست مقصود می» | |||||
«از آن می همه بیخودی خواستم؛ | بدین بیخودی مجلس آراستم» | |||||
«مرا ساقی از وعدهٔ ایزدیست، | صبوح از خرابی، می از بیخودیست» |
مرحوم فروغی در مقدمهای که برای رباعیات نوشته میگوید: «عامّهٔ مردم اورا شرابخوار پنداشته و باشعار او فقط از نظر تحریص و ترغیب بمیخوارگی نگریستهاند و جماعتی بهمین جهة و بنا براینکه او را بیاعتقاد بمبداء و معاد فرض کردهاند هواخواه او شدهاند». و در جای دیگر از همان مقدّمه گفته است: «وهمچنین است جواب آنکس که از رباعیات خیام چنین استنباط میکند که او شرابخواره یا فاسق بوده است و غافل است از اینکه در شعر غالباً می و معشوق بنحو مجاز و استعاره گفته میشود و از این بیان، مقصود، آن تأویلات خنک نیست که مثلاً در شعر حافظ می دوساله را به قرآن و محبوب چهارده ساله را به پیغمبر تأویل میکنند؛ ولیکن شک نیست که در زبان شعر، غالباً، شراب بمعنی وسیلهٔ فراغ خاطر و خوشی یا انصراف یا توجّه بدقایق و مانند آنست. وقتی خیام میگوید «دم را غنیمت بدان و شراب بخور که بعمر اعتباری نیست» مقصود اینست که قدر وقت را بشناس و عمر را بیهوده تلف مکن و خود را گرفتار آلودگیهای کثیف دنیا مساز».
چنانکه مرحوم فروغی هم اشاره کرده، در میان عوام بسیارند کسانی که خود را از خواصّ میشمارند و چون از عهدهٔ نفس اَمّاره بر نمیآیند و اسیر تمایلات و احتراصات خود هستند؛ براثر ضعف نفس و غلبهٔ هوا و هوس در استعمال مسکرات افراط نموده و عادت بدان میکنند و شب و روز خودرا بمستی و مدهوشی میگذرانند و هروقت در معرض توبیخ و ملامت خودی و بیگانه واقع شدند برای آنکه بهانهای جهة ادامهٔ رویّهٔ خود داشته باشند رباعیات خیام را دستاویز خویش ساخته شأن و شرف این داهی دهر را سپر تیرهای ملامتی قرار میدهند که خود، حقاً، هدف آنها میباشند.
طایفهٔ دیگری نیز هستند که بدون استعداد فطری و استطاعت اکتسابی، درصدد تشاعر و هنرنمائی برمیآیند و چون طبع موزون و قریحهٔ سرشاری ندارند دست بدامن