سبو و صراحی شده و میخواهند بزور نشاهٔ مسکرات برزم فردوسی بروند و در بزم نظامی خودنمائی کنند و پس از مدّتی مداومت که معتاد و آلکلی گردیده و از هر کاری باز مانده و در گوشهٔ عطالت و بطالت افتادند باقیافهٔ حق بجانب و آهنگ و اطوار فیلسوفانه زمزمهٔ رباعیات خیام را وسیلهٔ تسلیت خاطر خود میسازند.
مخالفان معاند خود خیام هم از قدیم الأیام در بارهٔ او از هیچگونه تحقیر و توهین، ولو از راه افترا، فروگذاری نکرده و حتّی در ضمن آثار و اخبار خود از دادن نسبت الحاد و زندقه باو خودداری ننمودهاند و بالّنتیجه از طرفی دوستان نادان در تعمیم این شایعات با دشمنان بیامان دست اتّحاد و اتّفاق بهمدیگر داده و از طرف دیگر ظواهر رباعیات خود او هم مفتریات مبالغهٔآمیز آنانرا بصورت اقرار و اعترافی درآورده و آنها را تا اندازهای تأیید و تقویت مینماید.
مردم عوام هم تحت تأثیر اینهمه تبلیغات و تلقینات و بسائقهٔ تمایلات نفسانی خویش چنین پنداشتهاند که خیام، واقعاً، رندی فلاّش و خراباتی عیّاشی بیش نبوده و همهٔ اوقات خودرا بمستی و میخوارگی گذرانده و رباعیّاتش را هم بمنظور تبلیغ و ترویج باده خواری و می گساری ساخته و پرداخته است. و در این خصوص باندازهای افراط و زیاده روی شده که لفظ (خیّام) بمناسبت اینکه نام نامی مردی بدین رفعت شأن و جلالت قدر است بروی میخانهها و دکّههای پیالهفروشی و جاهای نامناسبی از این قبیل گذاشته شده و گویا بقصد تخلید نام و ابقاء ذکر جمیل این مفخر ایرانست که غالباً روی دستمالهای کرباس و پردههای قلمکار و بر در و دیوار قهوهخانهها و گرمابهها و امثال اینها با تصویر پیر فرتوتی دست در گردن لعبتهای موهوم موهون تصادف میکنیم.
عجبتر آنکه بعضی از مجموعههای رباعیات هم با مجالسی از این قبیل آرایش یافته که از کلک هنروران متجدّد و معاصر تراوش کرده؛ ولیکن با تقلید ناشیانهای از صورتگران بیگانهایست که مصوّر و مصوّر با ایران و ایرانی هیچگونه آشنائی نداشته یا تصویرهای بلهوسانهٔ خودمانی است که در خاطر ناظران جز القاء خاطرهای