که لازمهٔ هر حرف حقّ است بکار میرود و این معنی را شیخ اجلّ در آخر گلستان با سبک سهل ممتنع خود چنین بیان میفرمایند: «غالب گفتار سعدی طرب انگیز است و طینت آمیز و کوته نظرانرا بدین علّت زبان طعن دراز گردد که مغز دماغ بیهوده بردن و دود چراغ بیفایده خوردن کار خردمندان نیست؛ ولیکن بر رأی روشن صاحبدلان که روی سخن بر ایشانست پوشیده نماند که درّ موعظههای شافی را در سلک عبارت کشیده است و داروی تلخ نصیحت بشهد ظرافت برآمیخته تا طبع ملول از دولت قبول محروم نماند». و بر فرض اینکه نظر بعضی از ناقدان را قبول کرده بگوئیم که کلام خیام هیچگونه ارتباطی با وعظ و نصیحت ندارد؛ باز هم حقایق یأس آمیز و دقایـق وحشت انگیزی که در فکر و فلسفهٔ او هست شیرینتر از هیچ پند و اندرزی نبوده که سهل است بلکه تاب و توان آنرا دارد که طعم حیات را در مذاق بیپرواترین و خوشبینترین اشخاص تلختر از زهر نماید. و غالباً محض تعدیل مرارت آنهاست که توسل بدینگونه وسایل جسته و در مواردی نیز منظورهای دیگری، از قبیل تنبیه غافلان و تعریض بر معارضان، داشته و در معدود محدودی از رباعیات هم که از طبیعت شراب واقعی و رسم استفاده از آن سخن رانده حرام بودن آن و اندک نبودن ضرر مقدار بسیاری از آنرا تصدیق کرده است. و بر ارباب تجربت پوشیده نیست که اندک آن بسیار خواهد و از تکرار و اصرار در خواهش خود نکاهد؛ تا باضرار کشاند و در هر حال از مضرّت خالی نماند. و برای کسی هم که با همهٔ اینها بخواهد درصدد صرف مشروب برآید دستورهای مفیدی داده و صریحاً تعیین نموده که چقدر و چه وقت، با چه کسی و چگونه مبادرت بآن نماید و با وجود مراتب خیلی مضحک است اگر بگوئیم که خیام هرجا که گفته «می نوش» تعارف شراب خوردن بمخاطب خود کرده یا هروقت میگوید «پر کن قدحی» از خدمتکار خود شراب خواسته مگر اینکه تصوّر کنیم که همهٔ محاورات معمولی او بزبان شعر و مخصوصاً بوسیلهٔ رباعی صورت میگرفته است! نه تنها خیام؛ سایر سخنورانی هم که از نشاهٔ می و آهنگ جنگ و حسن و آن ساقی سخن راندهاند، لازم نیست که در عالم حقیقت نیز مردان معشوقه پرست
برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۱۶۴
این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۱۵۴
خیام