برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۱۷۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

خیام و شعر
۱۶۱
 

معروفست که واضع آن که بقول بعضی، رودکی بوده در ضمن گشت و گذار خود بجماعتی تصادف میکند که بتماشای گردو بازی گروهی از اطفال مشغول بوده‌اند. در این اثنا کودک زیبائی گردو را بسوی گودی حرکت میدهد و چون گردو بکناری افتاده و از آنجا بطرف گود میغلتد؛ کودک صاحب گردو را شور و شعفی رو داده باقتضای طبع موزونی که داشته با خود ترنّم میکند که «غلتان غلتان همی رود تا بن گور» آهنگ دلپذیر این مصراع برجسته توجّه ادیب مذکور را جلب کرده بعداً با خاطرهٔ این تصادف اوزان رباعی را از بحر هزج استخراج و وضع کرده و بمناسبت اینکه بانی و باعث آن، کودک تر و تازه‌ای بوده؛ آنرا بنام (ترانه) مینامد و پیش از مأمول، مورد پسند ارباب ذوق و مقبول طبع کافّهٔ انام از خواصّ و عوام میگردد.

شعرای ایران برای بیان هر قسمی از افکار و احساسات خود نوع خاصّی از انواع نظم را پذیرفته و بکار برده‌اند؛ مثلاً، برای قصّه و داستان مثنوی را، برای عواطف و تمایلات عاشقانه و غنائی قول[۱] و غزل را، برای مدح و ثنا قصیده را، برای پند و اندرز قطعه را و تا آخر آنچه در این باب در فنّ عروض و قرض شعر مقرر است. و در آن ضمن برای ادا و تبلیغ یک فکر بکر، یک نکتهٔ باریک، یا یک بذله و لطیفهٔ ظریف و تلقین آن بطرز موجز و مؤثّری هم، همیشه، شکل رباعی را برگزیده‌اند.

رباعی، وضعاً، منظومهٔ تامّ و کاملی است مرکّب از چهار مصراعی که اوّل و دوّم و چهارم آنها، حتماً، باید دارای یک قافیه باشد. و مصراع سوّم آزاد است و خیلی کم اتّفاق میافتد که در آن هم قافیهٔ سه مصراع دیگر رعایت شود. در هر حال، این قالب محدود چنانچه از طرف شاعر مقتدری بکار برده شود؛ شگرفترین آثاری از اشعار فارسی را بوجود میآورد؛ زیرا چنانکه از نظر زیبا شناسی مسلّم است، تقارن، توازن


  1. قول، بمعنی (تصنیف) باصطلاح امروزهٔ موسیقی خواجه میفرماید:
      «بلبل از فیض گل آموخت سخن؛ ورنه نبود اینهمه قول و غزل تعبیه در منقارش»  

    قوال، بمعنی دایره زن، بدین مناسبت آمده که در موقع دایره زدن تصنیف هم میخواند و بدین جهة هردو کار یک شغل بشمار میرود.