برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۱۸۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۱۷۷
خیام
 

نجم‌الّدین دایه که در تحقیق و تشخیص مسلک و مشرب خیام بر فرض هم که اشتباهات دیگری نموده باشند، نسبت تصوّف، ابدأً، باو نداده‌اند.

از اسناد و مدارک موثّق نگاشته در بخشهای پیشین چنین مستفاد میشود که امام غزالی با خیام ملاقات و در بعضی از مسائل علمی و فلسفی با او مباحثه کرده و بمحض ادراک اینکه او فیلسوفی است کاملاً مخالف با مسلک و مشرب وی با او قطع رابطه کرده و دیگر ملاقاتی ننموده است و معلوم است که بملاحظهٔ مقام فضلی و علمی او در بارهٔ وی با کمال کرامت و بزرگواری رفتار کرده است. از فتوی یا نظری که بر ضرر او صادر یا اظهار کرده باشد، اطّلاعی در دست نیست؛ ولیکن اثری بنام (تهافت الفلاسفه) برشتهٔ تحریر کشیده که بعقیدهٔ بعضی از دانشمندان مغرب زمین، در طیّ آن، نظری بخیام هم داشته است.

بیانات صریح القفطی جای هیچگونه شبهه و تردیدی باقی نمیگذارد در اینکه نامبرده صوفی شناخته شدن خیام را از طرف متأخّران صوفیّه اشتباه محض و خطای فاحش دانسته و اشعار او را جوامع‌الکلم گمراه کننده و برای شریعت مارهای گزنده معرّفی کرده است.

نجم‌الّدین دایه هم که خود از اکابر صوفیّه بوده، دو رباعی خیام را برای اثبات کیفیّت کیش و آیین او دلیل آورده و حتّی نتوانسته است از شدّت و حدّت دربارهٔ وی خودداری نماید و در عین اینکه علوّ قدر و رفعت مرتبهٔ اورا در علم و حکمت تأیید و تصدیق نموده از لحاظ ضلالتی که از نظر خود باو نسبت داده بشدیدترین وجهی بر آشفته و با عبارات نیشدار و استهزاءآمیز از او یاد و انتقاد کرده است.

خود خیام نیز، چنانکه سابقاً شرح داده شده، در فصل آخر (رساله‌ای در علم کلیّات) طالبان شناخت خداوند را چهار گروه؛ یعنی متکلّمان و فلاسفه و تعلیمیان و اهل تصوّف شمرده و خود را در جرگهٔ هیچیک از آن چهار گروه بحساب نیاورده و فقط تصوّف را از لحاظ اینکه مروّج تهذیب اخلاق و مبلّغ تصفیهٔ باطن و برای نیل بکمال مطلوب، راه نزدیکتری است، بر دیگران ترجیح داده است.