چنین آورده است «دیگر بروایت چنان استماع افتاده که یک نوبت حکیم خیام میل بخارا فرمودند و چون آنجا رسیدند بعد از چند روز بمزار امام الّعلاّمه صاحب جمع الّصحیح رفتند، جذبهای ایشانرا در رسید و دوازده شبانروز در صحرا و کوه میگشتی و بغیر از این رباعی بهیج تلفّظ نکردی: – رباعیّه –
«گر گوهر طاعتت نسفتم هرگز | ور گرد کنه زرح نرفتم هرگز، | |||||
نومید نیم زبارگاه کرمت؛ | زیرا که یکی را دو نگفتم هرگز» |
منظور از (جمعالّصحیح) باحتمال قوی، کتاب (الجامع الّصحیح) بخاری است[۱] در طربخانه، چنانکه از این چند قصه هم پیداست، عبارات ناجور و بیمورد دیگری هم هست که پیدایش آنها، ظاهراً، نتیجهٔ میل شدید یاراحمد رشیدی بعبارت پردازی و نداشتن اوست استطاعت آنرا.
ششم – افسانه اجابت نفرین خیام است که آنرا یاراحمد رشیدی در طربخانه بدینگونه نقل کرده است «و دیگر چنان مشهور شده که در بلخ پیش حکیم خیام ظرفی پر از صرف نهاده بودی و محتسب میرسد و آن ظرف را میشکند حکیم در بدیهه این رباعی میگوید. بعد از ساعتی محتسب در کوچهای بسر چاهی میرسد که سر او پوشیده بودهاند. بقدرت خدای تعالی در آن چاه میافتد و جان میسپارد و رباعی اینست:–
«از دیر برون آمده نا پاک تنی | وز دود جهنم به تنش پیرهنی، | |||||
بشکست صراحیم که عمرش کم باد | آنگه چه می لطیف و مردی و منی». |
این رباعی در نسخه آقای نخجوانی چنین ضبط شده است:–
«از دور بدید آمده ناپاک تنی، | از دود جهنم به تنش پیرهنی. |
- ↑ ابوعبدالله محمدبن اسمعیل جعفی از نوابغ ائمه محدثان که بسال ۱۹۴ در بخارا ولادت و بسال ۲۵۶ در سمرقند وفات یافته است تألیفات معتبر بسیاری دارد که مشهورترین آنها همان (الجامعالصحیح) است و بنا بمندرجات المنجد ادبی آنرا از میان ششصد هزار حدیث استخراج کرده است.