برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۳۴

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۲۲۴
خیام
 

مستقیمی بوده و بنابراین، نقیصهٔ عدم اطّراد آراء، بنحویکه شرح داده شد، از مزاج سالم و قریحهٔ نقّاد او بسیار بعید است. با وجود این، اغلب مترجمان غربی رباعیات او را تحت عناوین (رباعیات موافق مذهب لاادریه – رباعیات مربوط بانقلاب عالم – رباعیات منکرانه – رباعیات بدبینانه – رباعیات مروّج خوشگذرانی – رباعیات ریبی – رباعیات جبری – رباعیات لاابالیانه – رباعیات متفرّقه) تصنیف کرده‌اند. گرچه این تصنیف تا اندازه‌ای از روی تفنّن صورت گرفته؛ ولی تا درجه‌ای هـم مقرون بحقیقت است و در هر حال، نمیتوان منکر شد که افکار خیام نیز در طول عمر درازی که بسر برده مانند افکار هر متفّکری دیگر تطوّرانی پیدا کرده است؛ امّا نه آن طوریکه بعضی از نویسندگان ترجمهٔ حال او در اینخصوص افراط نموده و این حکیم فرزانه را شخص مذبذب و متزلزلی تصوّر کرده و در افکار و عقاید او قائل بهیچگونه ثباتی نیستند؛ مثلاً، آقای کل پینارلی در مقدمهٔ که برای طربخانه نوشته، او را بشخص (فرید قام) نامی که استاد دانشگاه اسلامبول بوده تشبیه کرده میگوید کسانی که استاد حکیم مغفور (یعنی فرید قام) را می‌شناسند البتّه ما را تصدیق میکنند. ما استاد را در بامداد میدیدیم که از اهل تنزیه محض است؛ بلکه مقتدای اهل تنزیه. در ظهر همان روز عارف کامل میشد و مذهب عرفان را بتمام مذاهب ترجیح میداد و بعد از دو سه ساعت مسلک تصوّف را غیر اسلامی میدید و انکارش میکرد و در شب میدیدیم که در پیش استاد ما یک پیاله عرق ممزوج بآب بود و وی دُرّهٔ بیضاش میگفت و بسخن‌سرائی آغاز میکرد که همهٔ عقاید زادهٔ فکر مردم است و مائیم که دوزخ و بهشت را برای خودمان تهیّه می‌کنیم. روزی ابن تیمیّه را دوست میداشت روزی شیفتهٔ عارف مولوی میشد، ساعتی در دست وهم جبلّی پیچاپیچ اضطراب میبود، وقتی آزاد از همهٔ قیود، خود را چنین تعریف میکرد و میگفت «در روز کوتاه هفت مذهب را مرید میشوم و هفت مسلک را تغییر میدهم و ثبات در یک عقیده، مخصوص ذکاهای صلب است. ذکائی که سیّال باشد از ظرفی بظرفی انتقال میکند و در هر ظرف که باشد رنگ آن ظرف را میگیرد». استاد فقید (یعنی همان فرید قام) در نظر