برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۴۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۲۳۶
خیام
 

و انطباق نیست؛ زیرا چنانچه ما نمیدانیم از کجا و چرا آمده‌ایم و بکجا و برای چه میرویم؛ پس، معلوم است که این آمدن و رفتن ما در اختیار ما نبوده و نیست و در حقیقت حـرکتی است قسری، لا عن شعور، من غیر عمد و بهیچوجه اختیاری نبوده و کاملاً اجباریست در این صورت، ما بازیچه‌هائی هستیم که یک قدرت نامعلوم و فوق بشری ما را دستخوش خود قرار داده که اگر بخواهیم نامی از آن ببریم با عباراتی از قبیل (فلک، گردون، چرخ، روزگار، ایّام) و امثال اینها تعبیر کرده و من باب مثال میگوئیم «ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز، با میل او بصحنهٔ وجود آمده‌ایم و با ارادهٔ او بازیهائی میکنیم و با میل و ارادهٔ او هم بصندوق عدم خواهیم رفت.»

این فلسفه را در عصر ما اتوماتیزم[۱] مینامند. و چون درخور این دعوی، موضوع اختیار، از بین میرود؛ بدین جهة، مسئلهٔ مسئولیت هم، بخودی خود، لغو میگردد؛ زیرا که عقلاً و منطقاً، علم و اراده و قصد نتیجه، سه شرط اساسی مسئولیّت می‌باشد؛ وقتی که ما اختیاری از خود نداریم و همهٔ سرنوشتها و سرگذشتهای ما اجباری بوده و ارادهٔ ما کوچکترین دخالتی در آنها ندارد؛ در این صورت، مسئول آن اعمال هم ما نیستیم؛ چه آنکه از روی قصد و ارادهٔ ما وقوع نیافته تا مسئولیّتش متوجّهٔ ما گردد؛ پس، سوختن روز قیامت ز چه خاست.

در این مورد، ممکن است شبهه‌ای وارد خاطر آدمی گردد و آن اینست که «ما امروز، واقعاً، واقف این اسرار نیستیم؛ ولیکن موت هم مانند حیات معمّائی است و همه محکوم بمرگ هستیم؛ شاید که پس از مردن از این اسرار آگاه شویم» این دغدغه هم بخاطر خیام راه یافته و آنرا بدین منطق مرتفع ساخته است که «شعور ما اگر بادراک اسرار حیات میرسید؛ شاید که پس از مرگ هم اسرار حیات را درمییافتیم؛ ولی حالا که تو با خود هستی و هیچ ندانسته‌ای؛ پس، فردا که از خود روی چه خواهی دانست؟!.»


  1. Automatisme