برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۸۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۲۷۰
خیام
 

نوظهور تازه درآمده (یعنی اینکه خدا قدیم است یا محدث)، چیست؟!.» ولیکن در جایی هم میگوید:–

  «قلتم لنا صانع حکیم؛ قلنا صدقتم کـذا نقول.  
  زعمتموه بلا مکان ولا زمان؛ الا فقولوا.  
  هذا کلام له خبّی معناه لیست لنا عقول».  

«گفتید ماراست آفریدگار حکیمی ما هم گفتیم راست گفتید ما نیز همین را میگوئیم. گمان بردید که او وجودیست بدون زمان و مکان. پس، حالا دگر هرچه میخواهید بگوئید؛ زیرا که این سخنی است که آنرا روپوش ضخیمی است مانند گلیم و معنی التزامی آن اینست که ما را عقل و شعوری نیست». و در جای دیگر میگوید:–

  «یزعم انّ العشر ما نصفها خمس وانّ الجسم لا فی مکان».  

«گمان میبرد که نصف ده، پنج نیست و جسم در مکانی نمیباشد» و با این گفتارها چنین تصوّر میرود که او یکی از افراد پر و پا قرص فرقه مجسّمه است[۱]؛ در صورتی که میان این عقیده و مذهب (لاادریه) اختلاف فاحشی است و در بسیاری از موارد دیگر هم خدای خود را همان اله تورات و معبود نژاد سامی معرّفی کرده و میگوید:

  «تعالی الله؛ کم ملک مهیب تبدّل بعد قصر ضیق لحد  
  اقرّبان لی ربّاً قدیراً ولا القی بدایعه بجحد».  

«بزرگا، خداوندا، چه بسا پادشاهان باهیبتی که مقرّ آنانرا بعد از قصر به تنگنای لحد بدل کرده است. اقرار میکنم که مرا پروردگاریست قدیر و با بدایع أو بوجه انکار روبرو نمیشوم» از این قبیل اشعار در آثار او بویژه در (لزوم مالایلزم) وی بسیار است. از خدا خیلی حرف میزند و طرز بیان او در این باب با آداب و لسان


  1. مجسمه بکسر سین مشدده، طایفه‌ایست که نسبت جسمانیت بباری تعالی میدهند؛ ولی مقصودشان معنی متعارف جسم نیست؛ بلکه تعریفها و تفسیرهای خاصی در این خصوص دارند. شهرستانی در کتاب (الملل و النحل) میگوید «بعضی از مقربان گفتند که بجسم آن می‌خواهیم که قائم باشد بذات و این حد جسم است، برای تفصیل بیشتر رجوع شود بهمان کتاب.