برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۸۴

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۲۷۴
خیام
 

و در این زمینه میگوید:–

  «عجبت لکسری و اشیاعه و غسل الوجوه ببول البقر  
  و قول الیهود اله یحبّ رسیس الّدماءِ و ریح القتر  
  و قول الّنصاری اله یضام و یصلب حیّاً ولاینتصر  
  و قوم اتوامن اقاصی البلاد لرمی الجمار ولثم الحجر  
  فوا عجباً مـن مقالاتهم: ایعمی عن الحقِّ کلّ البشر؟!».  

«در شگفتم از کسری و اتباع او (که ایرانیان میباشند) و از شستن آنها صورتهاشانرا با شاش گاو و از گرویدن یهودیان باینکه خدائی است که دوست میدارد خون لخته شده و خشکیده و روی گوشت سوخته را و از قایل بودن نصارا باینکه خدائی شکنجه می‌شود و زنده برسر دار میرود؛ ولی یاری نمی‌بیند و از قومی که آمدند از دورترین شهرها برای انداختن سنگریزه‌ها و بوسیدن سنگ. شگفتا از گفتارهای آنان!.. آیا همه افراد بشر از دیدار حق کور و عاجز میباشند؟..».

او، دین و کفر، هر دو را، یاوه و بیهوده قلم داده و میگوید:–

  «دین و کفر و انباء تقال وفر قان بنص و توراة و انجیل  
  فی کلّ جیل اباطیل ملفّقة فهل تفرّد یوماً بالهدی جیل؟!.»  

«دینی است و کفریست و اخباریست که گفته میشود و فرقانی است که احکام صریحی صادر میکنند و توراتی و انجیلی هم هست. در هر گروهی یاوه‌هائی است که با هم بافته شده پس آیا شده است که روزی از روزها گروهی در رستگاری متفرّد گردد.»

او، دین را مایهٔ ضلالت پنداشته و میگوید:–

  «تألّف غی الّناس شرقاً و مغرباً تکامل فیهم باختلاف المذاهب».  

«گمراهی خلق در شرق و غرب عالم ائتلاف کرده و بوسیله اختلاف مذاهب بدرجه کمال رسیده است».

او، دین را مخل آسایش مردم شمرده و میگوید:–