برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۸۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

مقایسه
۲۷۷
 

با آنکه در باب ایراد و اعتراض بادیان از چیزی فروگذاری ننموده در قطعهٔ زیرین باحتیاط و ملاحظه‌کاری خویش اشاره کرده و میگوید.–

  «دعا موسی و زال و قام عیسی و جاء محمّد بصلوة خمس  
  و قیل یجیء دین غیر هذا؛ فاودی الّناس بین غد و امس  
  و اوّلها بآخرهـا شبیه و تصبح فی عجائبها و تمسی.  
  انا قلت المحال رفعت صوتی وان قلت الیقین اطلت همسی»  

یعنی «موسی آمد و مردم را دعوت کرد و او رفت و عیسی قیام کرد و سپس محمّد آمد و نماز پنجگانه آورد و گفته شد دینی غیر از این هم خواهد آمد؛ پس، گرفتار شد مردم میان امروز و فردا و اوّل و آخر آنها بهمدیگر شبیه است (و چندان فرقی با یکدیگر ندارند) و تو در میان عجائب آنها روز را بشب و شب را بروز میآوری (و غرایب آنهارا بچشم می‌بینی) و من هر وقت حرف محالی (از قبیل ابدّیت روح و معاد و امثال اینها) میزنم صدای خود را بلند میکنم (و کسی متعرّض من نیست و از احدی باک ندارم) و هرگاه سخن (درست و) قطعی بگویم آواز آهسته خود را طول (و تفصیل) میدهم (تا نامحرمان نشنوند و اسباب مزاحمت فراهم نیاورند) یعنی روزگاریست که حرف حق را بلند نمیتوان زد.

ابوالعلاء، از دنیا هم رو گردانست و تنفّر او از دنیا کمتر از دین نیست و این عقده‌های دل خود را با بیانات زننده‌ای مانند قطعات ذیل باز میکند:–

  «فلاتشّرف بدنیا عنک معرضة؛ فما الّتشرف بالّدنیا هو الشّرف  
  واصرف فؤادک عنها مثل ما انصرفت؛ فکلّنا عن مغانیها سینصرف.  
  یا امّ و فرلحاک الله والدةً!.. فیک الخنأ وفیک البؤس والّسرف.  
  لو انّک العرس اوقعت الّطلاق بها؛ لکنّک الامّ مالی عنک منصرف»  

«بدنیا مگرای در حالی که او از تو رو گردانست. گرائیدن بدنیا هرگز شرفی ندارد. روی از وی برگردان؛ چنانکه او از تو برگشته است. همهٔ ماها از مغانی و مناطق پرثروت آن بزودی برخواهیم گشت. ای مادر گیتی، خـدا سیاه کند روی چون تـو