با آنکه در باب ایراد و اعتراض بادیان از چیزی فروگذاری ننموده در قطعهٔ زیرین باحتیاط و ملاحظهکاری خویش اشاره کرده و میگوید.–
«دعا موسی و زال و قام عیسی | و جاء محمّد بصلوة خمس | |||||
و قیل یجیء دین غیر هذا؛ | فاودی الّناس بین غد و امس | |||||
و اوّلها بآخرهـا شبیه | و تصبح فی عجائبها و تمسی. | |||||
انا قلت المحال رفعت صوتی | وان قلت الیقین اطلت همسی» |
یعنی «موسی آمد و مردم را دعوت کرد و او رفت و عیسی قیام کرد و سپس محمّد آمد و نماز پنجگانه آورد و گفته شد دینی غیر از این هم خواهد آمد؛ پس، گرفتار شد مردم میان امروز و فردا و اوّل و آخر آنها بهمدیگر شبیه است (و چندان فرقی با یکدیگر ندارند) و تو در میان عجائب آنها روز را بشب و شب را بروز میآوری (و غرایب آنهارا بچشم میبینی) و من هر وقت حرف محالی (از قبیل ابدّیت روح و معاد و امثال اینها) میزنم صدای خود را بلند میکنم (و کسی متعرّض من نیست و از احدی باک ندارم) و هرگاه سخن (درست و) قطعی بگویم آواز آهسته خود را طول (و تفصیل) میدهم (تا نامحرمان نشنوند و اسباب مزاحمت فراهم نیاورند) یعنی روزگاریست که حرف حق را بلند نمیتوان زد.
ابوالعلاء، از دنیا هم رو گردانست و تنفّر او از دنیا کمتر از دین نیست و این عقدههای دل خود را با بیانات زنندهای مانند قطعات ذیل باز میکند:–
«فلاتشّرف بدنیا عنک معرضة؛ | فما الّتشرف بالّدنیا هو الشّرف | |||||
واصرف فؤادک عنها مثل ما انصرفت؛ | فکلّنا عن مغانیها سینصرف. | |||||
یا امّ و فرلحاک الله والدةً!.. | فیک الخنأ وفیک البؤس والّسرف. | |||||
لو انّک العرس اوقعت الّطلاق بها؛ | لکنّک الامّ مالی عنک منصرف» |
«بدنیا مگرای در حالی که او از تو رو گردانست. گرائیدن بدنیا هرگز شرفی ندارد. روی از وی برگردان؛ چنانکه او از تو برگشته است. همهٔ ماها از مغانی و مناطق پرثروت آن بزودی برخواهیم گشت. ای مادر گیتی، خـدا سیاه کند روی چون تـو