برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۸۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۲۷۸
خیام
 

مادری را؛ از تست آفت و آسیب و از تست بیم و هراس و از تست خیرگی خرد. اگر تو همسر من بودی طلاقت میدادم؛ لیکن تو مادری و مرا از تو جای انصراف (و راه رهائی) نیست.

  «و ما اؤمّل عند الّدهر مصلحة و انّما هو اتلاف و اسراف»  

«در روزگار مصلحتی نمیاندیشم و سراسر آن جز اتلاف و اسراف چیزی نیست»

  «ضحکنا و کان الّضحک منّا سفاهة و حقّ لسّکان البسیطة ان یبکوا»  

«خندیدیم در حالی که خندهٔ ما سفاهت بود و ساکنان بسیط زمین حقّ دارند که بگریند»

درد دل ابوالعلاء، فقط به بیزاری از دین و دنیا انحصار ندارد. تنفّر او از ابناء بشر شدیدتر است و شکوه‌های خود را از مردم روزگار با اظهارات تلخی از قبیل تکّه‌های زیرین بیان میدارد:

  «نسخ المعاشر فاالغضنفر ثعلب فی لومه والّناس کالّنسناس  
  وتفکّرت نفس اللبیّب وقدرأت أشخوص جنّ ام شخوص اناس  
  عرب و عجم دائلون و کلّنا فی الّظلم اهل تشابه و جناس»  

«جماعتها، دیگر گون گردیدند؛ شیر در زبونی روباه است و مردم بوزینه‌اند و چون مرد خردمند، در عالم خود، بیاندیشد و نگاه کند نمیتواند تشخیص دهد که آیا اینها افرادی از جنّ هستند یا اشخاصی از مردم. عربها و غیر عربها، همه؛ بوزینه‌وار، حیله گرند و همهٔ ماها در ظلم و ستم اهل تشابه و تقلید و تجانسیم» یعنی راه و رسم جور و جفا را از یکدیگر یاد میگیریم و مانند هم بموقع عمل میگذاریم.

  «ایّها الّرجل انّما انت ذئب فی ذئاب من المعاشر طلس»  

«ای مردک، تو گرگی و در میان گرگها از آن گروه مو ریخته و تیره رنگ و کهنه‌کار(باران دیده) هستی»

  ما فیهم برّو لاناسک؛ الاّ الی نفع له یجذب