برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۹۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۲۸۰
خیام
 

«سجایای بشری، همگی، مکر و خباثتی است که آنرا مردمی از مردمان دیگر بارث برده‌اند» یعنی از اسلاف باخلاف یادگار مانده است.

  «والّشر طبع و قد ثبت غریزته مقسومة بین اجناس وانواع»  

«شرّ، سرشت همه چیز است و غریزهٔ آن میان همهٔ اجناس و انواع منقسم گردیده است»

  «لم یقدر الله تهذیباً لعالمنا و لاترومنّ للا قوام تهذیباً»  

«خداوند، تهذیب عالم ما را مقدّر نکرده و تو هم فکر تهذیب اقوام را نداشته باش».

ابوالعلاء، در پاکی سرشت آدمیزاد هم شبهه میکند و از خود می‌پرسد:–

{{ب|«أیوجد فی‌الوری نفر طهاری|ام الا قوام کلّهم رجوس»
  بنات العم تأبّاها الّنصاری و بالاخوات اعرست المجوس»  

«آیا در دنیا کسی پیدا میشود که پاک باشد یا همهٔ اقوام ناپاک و مردارند؟ نصارا از ازدواج با دختران عم امتناع دارند و حال آنکه مجوس با خواهران خود زناشوئی کرده‌اند».

جای دیگر شبهه خود را بدین نحو تکرار مینماید:–

  «فکیف لاتخبث الّنفس الّتی جعلت من جسمها فی وعاء کلهادنس»  

«چگونه خبیث نباشد نفسی که قرار داده شده است در ظرفی از جسم خود که سر تا پا کثافت است».

در موقعی هم جواب این شبهه را چنین میدهد:–

  «عناصرنا طواهر غیرشکّ فیا اسفا لاجسام نجسنه!..»  

«عناصر ما، بدون شک، پاکند (آب و آتش و خاک و باد را نمیتوان گفت که ناپاکند) افسوس از اجسامی که آنها را ناپاک گردانیده‌اند».

سرانجام، برای رفع شبههٔ خود دلیلی تراشیده و خود را قانع میکند باینکه: