برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۹۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۲۸۲
خیام
 

گرویده که با (وجود مطلق) فلسفه بیشتر شباهت دارد تا بخدای ادیان و هیچوقت بر آن قدرت کلّی که ایمان داشته در مقام جسارتهائی که ابوالعلاء بخدای خود نموده برنیامده؛ او؛ فقط پارهٔ سؤالاتی طرح کرده که انسان فکور از تأمّل در آنها ناگزیر و درعین حال خود او نیز مانند همه، از دادن جواب آنها عاجز بوده است و بقول آنائل فرانس پاسخ هیچیک از آن پرسشها از طرف هیچکس بطور مقنعی داده نشده و شاید هیچوقت هم داده نشود.

خیّام، بهیچ یک از انبیا و رسل کرام تعرّضی نکرده و نسبت بهیچکدام ترک ادبی ننموده است و مخصوصاً در آخر (رساله‌ای در علم کلیات) نام نامی خاتم رسل را با احترام تمام برده و حدیث شریفی هم از آنحضرت نقل کرده و از ایشان بعنوان (سیّد کائنات) یاد کرده است.

خیّام بهیچیک از ادیان حمله نکرده و در آخر رسالهٔ فوق‌الّذکر طریقت صوفیّه را از لحاظ تهذیب اخلاق مفید دانسته و بقرائن و اماراتی هم که در پیش نگاشته شده، میتوان او را از جمله حکمائی شمرد که دین را برای جامعه لازم میدانند و بدین جهة او تنها خواصّ متظاهر بدین عجایز را بباد استهزا گرفته و در مقابل افکار و عقاید عوام فقط به تبسّمهای ظریفی قناعت ورزیده و رد شده است.

خیام، دنیا را هم، مانند ابوالعلاء و امثال او زشت و مردار، یک صحنهٔ فجیع غم و الم، یک میدان گیر و دار، یک ماتمکده پر از شور و شیون ندیده یا یک پیر زالی از هزاران شوی بیوه مانده و مادر سیه پستانی که بوی مهر و محبّت مادری نبرده و سر هزاران فرزند ناکام خود را بی مهابا خورده باشد. تصوّر نکرده؛ بلکه یک عروس زیبا، دلارا، عشوه‌باز و فسونکار یافته و با یک بیان بسیار ظریف و شاعرانه از وی خواستگاری نموده و با یک زبان ساده و شیرینی، بی‌هیچ پرده و پروا از او پرسیده است که (کابین تو چیست) او هم رک و راست جواب داده که (دل خرّم نو) و این هم که می خوردن و شاد بودن آیینش بوده، مهریّه او را مهیّا داشته است.

خیام، عمری براحت و رفاه و تنغّم گذرانده و در مجالس درس و بحث هم از مطایبه