برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۹۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۲۸۶
خیام
 

(بیک فرق و آن اینست که) ریخته شدن ما (در قالب اوّلی) دیگر اعاده و تکرار نمیشود» یعنی رفتیم که رفتیم و دیگر برنمیگردیم.

  «کلّ ذکر من بعده نسیان و تغیب الاثار و الاعیان»  

«پس از هر یادی فراموشی است و آثار و اعیان (همگی از بین میروند و) ناپدید میشوند» همه کس و همه‌چیز محکوم بخاموشی و فراموشی است».

و گاهی هم انکار او بمرحلهٔ قطعیّت میرسد؛ چنانکه در این قطعه:–

  «أتترک هیهنا الّصحباء نقداً لما وعدوک من لبن و خمر  
  حیات ثم موت ثم حشر کلام خرافة؛ یا امّ عمرو»[۱]  

«آیا ترک میکنی در اینجا باده را نقداً برای آنکه ترا (در آنسرای) شیر و شراب وعده کرده‌اند. حیاتی است، بعد از آن مماتی است، بعد از آنهم حشر و نشری است؟ (این حرف بدین ترتیب) سخن یاوه‌ایست؛ ای ام عمرو» و حال آنکه خیام در همهٔ این مسائل از ابتدا ریبی بوده و تا آخر هم لاادریهٔ ثابت قدمی باقی مانده است.

خلاصه آنکه این دو شاعر حکیم فقط در جانبداری از انقلاب حادثات عالم شباهت تّام و تمامی با همدیگر دارند و عالیترین قسمتی از گفتار معرّی هم اشعاریست که در این زمینه ساخته و از آن جمله‌است این قطعه:–

  فلایمش فخّارا من الفخر عاید الی عنصر الفخّار للنفع یضرب.  
  لعلّ انساءً منه یصنع مرّة؛ فیأکل منه من یشاء و یشرب  
  ویحمل من ارض الی اخری ومادری؛ فواهاً له بعد البلا یتغرّب».  

«کسی که باصل سفالی برخواهد گشت، نباید با ناز و غمزه و خودنمائی راه


  1. در این قطعه نوعی از صنعت (التفات) بکار رفته؛ زیرا در بیت اول، مردی و در بیت دوم زلی بنام (ام عمرو) مخاطب قرار داده شده است و خرافه بضم خاء فوقانی و فتح فاء نام مردی در عرب بوده که چیزهائی نقل میکرده و میگفته است که آنها را از پریان دیده است و مردم باور نمیکرده‌اند و میگفته‌اند «هذا حدیث خرافه» این جمله رفته رفته در بارهٔ هر خبر واهی اطلاق شده و بکثرت استعمال کلمات دیگر حذف شده و فقط (خرافه) باقی مانده است.