برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۳۳۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۳۲۶
خیام
 

۴۸ – ۱۶ بو

  برخیز و بده باده؛ چه جای سخنست؟ کامشب دهن تنگ تو روزیّ منست.  
  مارا چو رخ خویش می گلگون ده؛ کاین توبهٔ من چو زلف تو پر شکنست.  

۴۹ – ۱۲۸ کم – ۲۶ رز

  بر کف می لعل و زلف دلدار بدست، بر طرف چمن کند باقبال نشست،  
  می نوشد و از دور فلک نندیشد؛ تا آنکه[۱] شود ز بادهٔ عشرت مست.  

۵۰ – ۷۳ کم – ۲۷ رز

  بسیار بگشتیم بگرد در[۲] و دشت؛ از گشتن ما کار جهان[۳] نیک نگشت.  
  خرسندم از آنکه عمر من با همه رنج[۴] گر خوش نگذشت؛ باز خوش خوش بگذشت.  

۵۱ – ۸۷ حج – ۱۷۹ کم

  پیش از من و تو لیل و نهاری بودست، گردنده فلک نیز بکاری[۵] بودست،  
  هر جا که قدم نهی چنان دان بیقین[۶]؛ کان مردمک چشم نگاری بودست.  

۵۲ – ۹۰ حج – ۲۹ رز – ۱۸ بو

  تا چند زنم بروی دریاها خشت؟ بیزار شدم ز بت پرستان کنشت![۷]  
  خیّام که گفت دوزخی خواهد بود؟ که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت؟  

۵۳ – ۱۳ حج – ۱۴۰ کم – ۳۰ رز

  تا کی ز چراغ مسجد و دود کنشت؟ تا کی ز زیان[۸] دوزخ و سود بهشت؟  
  رو بر سر لوح بین که استاد قلم[۹] روز ازل[۱۰] آنچه بودنی بود نوشت.  

۵۴ – ۴ ئف

  تا من نشوم بخاک در پستی پست؛ پیدا نشود که در جهان هستی هست.  
  به زان نبود که تازیم مستی مست، گه پای همی کوبم و گه دستی دست.  

  1. رز – وانگاه.
  2. کم – که.
  3. رز – همی.
  4. رز – در ناخوشی زمانه باری عمرم.
  5. کم – بر سر کاری.
  6. کم و رز – زنهار قدم بخاک آهسته نهی.
  7. رز – بت‌پرستان و کنشت.
  8. کم و رز – تا چند زیان.
  9. کم – بر لوح قضا نگر که از روز ازل.
  10. کم – استاد هر.