این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
رباعیات خیام
۳۲۹
۶۹ – ۷۷ کم
خورشید سپهر لایزالی عشقست، | مرغ چمن خجسته فالی عشقست، | |||||
عشق آن نبود که همچو بلبل نالی؛ | هرگه که بمیری و ننالی عشقست. |
۷۰ – ۱۳۰ کم
خوش آنکه درین زمانه آزاده بزیست، | خورسند بهرچش که خداداده بزیست، | |||||
وین یکدم عمر را غنیمت بشمرد؛ | آزاده و با ساده و با باده بزیست. |
۷۱ – ۱۲۵ حج
خیام، تنت بخیمهای ماند راست، | جان سلطانی که منزلش دار بقاست، | |||||
فرّاش ازل ز بهر دیگر منزل | این خیمه بیفکند چو سلطان برخاست. |
۷۲ – ۱۰ حج – ۱۶۸ کم – ۳۸ رز – ۲۳ بو
خیام، ز بهر[۱] گنه این ماتم چیست؟ | وز خوردن غم[۲] فایده بیش و کم چیست؟ | |||||
آنرا که گنه نکرد غفران نبود؛[۳] | غفران ز برای کنه آمد غم چیست؟!. |
۷۳ – ۱۹۱ حج – ۳۹ رز – ۲۲ بو
خیام که خیمههای حکمت میدوخت، | در آتش[۴] غم فتاد و ناگاه بسوخت. | |||||
خیّاط[۵] اجل طناب عمرش ببرید، | دلّال ازل[۶] برایگانش بفروخت. |
۷۴ – ۴۷ حج – ۱۸۸ کم – ۲ مر – ۴۰ رز
دارنده چو ترکیب[۷] طبایع آراست؛ | باز از چه سبب فکندش اندر[۸] کم و کاست؟ | |||||
کر نیک نیامد این بنا؛ عیب کراست؟[۹] | ور نیک آمد؛ خرابی از بهر چه خواست[۱۰]؟!. |
۷۵ – ۹۷ کم ۴۱ رز
در بزم خرد عقل دلیلی سره گفت، | در روم و عرب میمنه و میسره گفت، | |||||
گر گفت کسی که ناسره باشد می؛[۱۱] | من کی شنوم چونکه خدا میسره گفت. |
- ↑ کم – برای.
- ↑ کم – وز غم خوردن.
- ↑ کم – گر هیچ گنه نباشدی غفران چیست.
- ↑ رز و بو – کورهٔ.
- ↑ رز و بو – مقراض.
- ↑ رز و بو – امل.
- ↑ کم – داننده که ترتیب.
- ↑ کم – من هیچ ندانم ز چه کردش.
- ↑ کم – گر نیک آمد چرا که در هم بشکست. مر و رز – گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود.
- ↑ کم و مر و رز – ور نیک نیامد این صور عیب کراست.
- ↑ رز – گر نااهلی گفت که می ناسره است.