برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۳۵۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۳۴۲
خیام
 

۱۶۲ – ۳۳ کم – ۹۰ رز – ۵۹ بو

  آن مرد نیم؛ گر اجلم[۱] پیش آید کان نیمه مرا خوشتر ازین نیم آید.  
  جانیست مرا بعاریت داده خدا؛ تسلیم کنم چو وقت تسلیم آید.  

۱۶۳ – ۱ کم

  آنها که بحکمت در معنی سفتند، در ذات خداوند سخنها گفتند؛  
  سررشتهٔ اسرار ندانست کسی، اوّل زنخی زدند و آخر خفتند.  

۱۶۴ – ۲۲۰ حج

  آنها که بخاک مرگ سر بازنهند، تا حشر مگر ز قیل خود بازرهند.  
  تا کی گوئی که کس خبر بازنداد؟ چون بیخبرند؛ ازچه خبر بازدهند؟!.  

۱۶۵ – ۱۸۰ حج – ۱۶۷ کم – ۸۳ رز

  آنها که[۲] بکار عقل در میکوشند، هیهات.. که جمله[۳] گاو نر میدوشند.  
  آن به که لباس ابلهی درپوشند؛ کامروز بعقل ترّه می‌نفروشند.  

۱۶۶ – ۲۹۲ حج

  آنها که بکام دل جهان داشته‌اند، ناکام جهان بجای بگذاشته‌اند.  
  تو پنداری که جاودان خواهی بود؛ پیش از تو هم ایشان چو تو پنداشته‌اند.  

۱۶۷ – ۲ کم

  آنها که خلاصهٔ جهان ایشانند، بر اوج فلک براق فکرت رانند،  
  در معرفت ذات تو مانند فلک، سرگشته و سرنگون و سرگردانند.  

۱۶۸ – ۱۷۳ حج – ۱۳۹ کم – ۸۴ رز

  آنها که[۴] زمین زیر قدم فرسودند واندر طلبش هر دو جهان پیمودند،  
  آگاه نمیشوم که[۵] ایشان هرگز[۶] زین حال[۷] چنانکه هست آگه بودند؟!.  

  1. بو – عدمم.
  2. کم و رز – آنانکه.
  3. کم – بیهوده بود که.
  4. کم و رز – آنانکه.
  5. کم و رز – آگاه نیم از آنکه.
  6. کم – آنان زین پیش.
  7. کم – از کار.