این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
رباعیات خیام
۳۵۷
۲۶۷ – ۸ سع
گرچه غم و رنج من درازی دارد، | عیش و طرب تو سر فرازی دارد، | |||||
بر دهر مکن تکیه؛ که دوران فلک | در پرده هزار گونه بازی دارد. |
۲۶۸ – ۹۵ حج – ۹۱ کم – ۱۳۵ رز
گردون ز زمین هیچ گلی برنارد؛ | کش نشکند و هم بزمین[۱] نسپارد. | |||||
گر ابر چو آب خاک را بردارد؛ | تا حشر همه خون عزیزان بارد. |
۲۶۹ – ۷۴ بو
گردون ز سحاب نسترن میریزد؛ | گوئی که شکوفه در چمن میریزد. | |||||
در جام چو سوسن می گلگون ریزم؛ | کز ابر بنفشه گون سمن میریزد. |
۲۷۰ – ۶۲ حج
گر یار منید؛ ترک طامات کنید، | غمهای مرا بمی مکافات کنید. | |||||
چون در گذرم ز خاک من خشت کنید؛ | در رخنهٔ دیوار خرابات کنید. |
۲۷۱ – ۱۶ کم – ۱۳۶ رز
گر یکنفست ز زندگانی گذرد؛ | مگذار که جز بشادمانی گذرد. | |||||
زنهار.. که سرمایهٔ این ملک جهان | عمرست و بدانسان[۲] گذرانی گذرد. |
۲۷۲ – ۱۵۷ حج – ۱۴۶ رز – ۳ نز
گفتم که «دلم[۳] ز علم[۴] محروم نشد، | کم بود[۵] ز اسرار که مفهوم نشد» | |||||
اکنون که همی بنگرم از روی خرد[۶]، | عمرم بگذشت هیچ معلوم نشد[۷]. |
۲۷۳ – ۲۶۰ حج
گویند «بهشت و حور و کوثر باشد، | جوی می و شهد و شیر و شکّر باشد» | |||||
یک جام زیاده لطف کن؛ ایساقی، | نقدی ز هزار نسیه خوشتر باشد. |