برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۳۶۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

رباعیات خیام
۳۵۹
 

۲۸۱ – ۱۷۷ حج

  من دامن زهد و توبه طی خواهم کرد، با موی سپید قصد می خواهم کرد،  
  پیمانهٔ عمر من بهفتاد رسید؛ این دم نکنم نشاط کی خواهم کرد؟..  

۲۸۲ – ۲۰۳ کم

  می خور؛ که ترا بیخبر از خویش کند، خون در دل دشمن بداندیش کند،  
  هشیار بدن چه سود دارد؟ جز آنک ز اندیشهٔ پایان، دل تو ریش کند!  

۲۸۳ – ۲۷۶ حج

  می خور؛ که تنت بخاک اگر ذرّه شود؛ آن به که همی پیاله و جرّه شود.  
  مشنو سخن بهشت و دوزخ ز خران؛ عاقل بچنین سخن چرا غرّه شود؟!.  

۲۸۴ – ۱۸ حج

  می خور؛ که ز تو کثرت و قلّت ببرد و اندیشهٔ هفتاد و دو ملّت ببرد،  
  پرهیز مکن ز کیمیائی که ازو یک من بخوری؛ هزار علّت ببرد.  

۲۸۵ – ۱۸۸ حج – ۱۴۲ رز

  می خور، که بسی سمن[۱] سما خواهد دید[۲]، خوش زی؛ که بسی سهی[۳] سها خواهد دید،[۴]  
  بر طرف چمن ز زندگانی برخور؛ زیرا که چمن[۵] بسی چو ما خواهد دید[۶].  

۲۸۶ – ۳۱ حج

  می گرچه حرامست؛ ولی تا که خورد؟ وانگاه چه مقدار و کی و با که خورد؟  
  هرگاه که این چهار شرط آید جمع؛ گر می نخورد مردم دانا که خورد؟  

۲۸۷ – ۱۷ حج – ۱۴۱ رز – ۷۵ بو

  می میخورم[۷] و هرکه چو من اهل بود، می خوردن من بنزد او سهل بود.  
  می خوردن من حق ز ازل[۸] میدانست؛ گر می نخورم؛ علم خدا جهل بود.  

  1. رز – سمن بسی.
  2. رز – شد.
  3. رز – سهی بسی.
  4. رز – شد.
  5. رز – زیرا چمن.
  6. رز – شد.
  7. رز – من می خورم.
  8. رز و بو – بازل.