برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۳۷۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

رباعیات خیام
۳۶۷
 

۳۳۶ – ۲۰ حج – ۸۷ کم – ۱۷۲ رز – ۲ بو

  با تو بخرابات همی[۱] گویم راز، به زانکه بصومعه کنم بیتو[۲] نماز،  
  ای اوّل و آخر خلایق همه تو[۳]، تو خواه[۴] مرا بسوز و خواهی بنواز.  

۳۳۷ – ۱۷۱ رز

  بازی بودم پریده از عالم راز؛ شاید که برم ره از نشیبی بفراز،  
  اینجا چو نیافتم کسی محرم راز؛ زان در که در آمدم برون رفتم باز.  

۳۳۸ – ۶۵ حج

  بر روی گل از ابر نقابست هنوز، در طبع دلم میل شرابست هنوز،  
  در خواب مرو؛ چه جای خوابست هنوز؟ جانا، می ده که آفتابست هنوز.  

۳۳۹ – ۱۷۳ رز

  حکمی که ازو محال باشد پرهیز، فرموده و امر کرده کز وی مگریز،  
  آنگاه میان امرو نهیش عاجز، این قصه چنان بود که کج دار و مریز.  

۳۴۰ – ۲۹۹ حج

  رو بر خود و بر حال جهان خاک انداز، چه جای عبادتست و چه جای نماز؟  
  می میخور و گرد خوبرویان میتاز؛ رفتند یکان یکان، یکی نامد باز.  

۳۴۱ – ۹۸ بو

  ساغر پر کن که برف گون آمد روز، زان باده که لعل هست ازو رنک آموز،  
  بردار دو عود را و مجلس بفروز؛ یک عود بساز وان دگر عود بسوز.  

۳۴۲ – ۳۲ حج – ۱۷۵ رز – ۹۹ بو

  کردیم دگر شیوهٔ رندی آغاز، تکبیر همی زنیم بر پنج نماز،  
  هرجا که پیاله‌ایست ما را بینی؛ گردن چو صراحی سوی او کرده دراز.  

  1. رز – اگر.
  2. کم – کنم بی‌تو محراب. رز و بو – بمحراب کنم بی تو.
  3. کم – وی آخر و جز تو همه هیچ. رز – ای اول و ای اخر خلقای همه تو.
  4. کم و رز و بو – خواهی تو.