برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۶۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

ماخذهای عربی
۵۹
 

قَطعهُ فاذا اصابَ المفصلَ و قَطعهُ یقال طبّقَ»[۱] بنا بمراتب مشروحه، تفسیرهائی هم که خود زمخشری برای کلمه‌های (مطبّق) و(مصمّم) کرده ناقص است؛ زیرا که او گفته است «مطبّق شمشیریست که برسد بطبق مفصل و مصمّم شمشیریست که برسد بصمیم استخوان» و در معنی مطبّق به قید جدا کردن بند از پیوند و در معنی مصمّم به قید قطع کردن قلم استخوان اشاره‌ای هم ننموده است در صورتی که هریک از این دو قید جزو معنی یکی از آن دو لفظ بوده و پیداست که مجرّد رسیدن به بند یا بقلم استخوان تعریفی برای شمشیر نیست و این کار از هر کارد کندی هم ساخته است.

در هر حال، این حکایت زمخشری، بیش از هر چیزی، دلیل آنست که خیام با همهٔ مناعت نفس و جلالت قدری که داشته در مقابل حق و حقیقت تسلیم محض بوده و برای ترویج فضل و دانش بهر گونه فداکاری حاضر میشده؛ تا آنجا که درعین پیری و فرسودگی بر سر درس زمخشری حاضر میشده وطلّاب علم را باستفاده از معلومات او تشویق و ترغیب مینموده است.

–۲–

حکیم عبدالرّحمن خازنی که خود از معاصران خیام بوده و از جملهٔ دانشمندانی است که در انجمن مأمور از طرف ملکشاه برای اصلاح تقویم با خیام و دیگران شرکت داشته، در چند مورد از کتاب (میزان‌الحکمة) که آنرا در سال پانصد و پانزده (۵۱۵) هجری قمری برای سلطان سنجر سلجوقی تألیف کرده، از خیام با عباراتی از قبیل «ثمّ فی مدّة الدّولة القاهره (ثبتّها الله) نظرفیه الأمام ابوحفص عمر ابن ابراهیم الخیامی و حقّق القول فیه و برهن علی رصده»[۲] و «فال الأمام ابوحفص عمر ابن ابراهیم الخیامی»[۳] و «الباب الثامن فی القسطاس المستقیم للّشیخ الأمام أبی حفص عمر ابن ابراهیم الخیامی


  1. یعنی؛ «گفته میشود «صمم السیف» وقتی که شمشیر استخوانرا بریده و از آن بگذرد و اما وقتی که به بند و پیوند برخورده و آنرا ببرد «طبق السیف» گفته میشود.
  2. صفحهٔ ۸ چاپ حیدرآباد دکن.
  3. صفحهٔ ۸۸ آن چاپ.