۱– افکار و اعتقادات بومی که در نتیجه آزمایش روزانه، خانوادگی، مذهبی و انفرادی و یا از جمله یادگارهای خیلی پیشین نژاد هند و ایرانی است که در ایران بجا مانده است.
اینگونه عادات و افکار را میتوان ایرانی دانست و تحقیق در باره آن قابل توجه خواهد بود چه بعضی از قسمتهای آن بیاندازه قدیمی و شاید بازمانده یادگارهای دوره ابتدائی بشر و بزمان کوچ خانواده آریائی بفلات ایران مربوط میشود مانند اعتقادات و افسانهها راجع به ماه،، خورشید، اژدها، صحبت کردن با جانوران، گیاهها و غیره که بطور تحقیق مبدأ و اصل آن خیلی قدیمی میباشد. مثلا صحبت کردن با درخت[۱] نشان میدهد که در آنزمان نه تنها برای گیاهها روح و زندگی قائل بودهاند بلکه آنها را دارای هوش و ذکاوت نیز میدانسته اند و گمان میکردند که زبان آدمیزاد را میفهمند. هر چند در فلسفه دین زرتشتی روح بچندین درجه قسمت میشود و همه هستیها دارای فروهر هستند ولی قوه هوش و ذکاوت برای گیاه قائل نیست و از اینجا پیداست که این اعتقاد پیش از ظهور دین زرتشتی وجود داشته از همین جمله است حرف زدن با جانوران[۲] اعتقاد
- ↑ رجوع شود به صفحهٔ ۳۶.
- ↑ در اصطلاح عوام جانوران را «زبان بسته» خطاب میکنند و همین میرساند که آنها را دارای هوش و فهم میدانند و علت سکوتشان را همین نقص نطق و زبانشان تصور میکنند. حکایتهای راجع به مسخ جانوران این مطلب را تأیید میکند. بومیان امریکا و افریقا معتقدند که میمونهای بزرگ با یکدیگر گفتگو میکنند ولی جلو آمیزاد خودشان را به نادانی و خاموشی میزنند تا آنها را بکار نگمارند.