این برگ همسنجی شدهاست.
۲۳۲
قدر گل و مُل باده پرستان دانند | ||||||
نه تنگدلان و تنگ دستان دانند | ||||||
از بیخبری بی خبران معذورند | ||||||
ذوقیست درین باده که مستان دانند |
۲۳۳
قومی ز گزاف در غرور افتادند | ||||||
قومی ز پی حور و قصور افتادند | ||||||
معلوم شود چو پردهها بردارند | ||||||
کز کوی تو دور دور دور افتادند |
۲۳۴
کس مشکل اسرار ازل را نگشاد | ||||||
کس یکقدم از نهاد بیرون ننهاد | ||||||
من مینگرم ز مبتدی تا استاد | ||||||
عجز است بدست هرکه از مادر زاد |