این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۲۶۸
آن لعل در آبگینهٔ ساده بیار | ||||||
و آن محرم و مونس هر آزاده بیار | ||||||
چون میدانی که مدّت عالم خاک | ||||||
بادیست که زود بگذرد باده بیار |
۲۶۹
از بودنی ایدوست چه داری تیمار | ||||||
وز فکرت بیهوده دل و جان افکار | ||||||
خرّم بزی و جهان بشادی گذران | ||||||
تدبیر نه با تو کردهاند آخر کار |
۲۷۰
از گردش روزگار بهری برگیر | ||||||
بر تخت طرب نشین بکف ساغر گیر | ||||||
از طاعت و معصیت خدا مستغنی است | ||||||
باری تو مراد خود ز عالم برگیر |