این برگ همسنجی شدهاست.
۳۱۰
آن می که حیات جاودانیست بنوش | ||||||
سرمایهٔ لذّت جوانیست بنوش | ||||||
سوزنده چو آتش است، لیکن غم را | ||||||
سازنده چو آب زندگانیست بنوش |
۳۱۱
پندی دهمت اگر بمن داری گوش | ||||||
از بهر خدا جامهٔ تزویر مپوش | ||||||
دنیی همه ساعتیّ و عمر تو دمی | ||||||
از بهر دمی عمر ابد را مفروش |
۳۱۲
جامیست که عقل آفرین میزندش | ||||||
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش | ||||||
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف | ||||||
میسازد و باز بر زمین میزندش |