این برگ همسنجی شدهاست.
۳۱۳
خیّام اگر ز باده مستی خوش باش | ||||||
با ماه رخی اگر نشستی خوش باش | ||||||
چون عاقبت کار جهان نیستی است | ||||||
انگار که نیستی چو هستی خوش باش |
۳۱۴
در کارگه کوزه گری رفتم دوش | ||||||
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش | ||||||
هر یک بزبان حال با من گفتند | ||||||
کو کوزهگر و کوزهخر و کوزهفروش |
۳۱۵
زانروح که راح ناب میخوانندش | ||||||
تیمار دل خراب میخوانندش | ||||||
جامی دو سه سنگین بمن آرید سبک | ||||||
خیر آب چرا شراب میخوانندش |