این برگ همسنجی شدهاست.
۳۴۶
چون نیست مقام ما در این دیر مقیم | ||||||
پس بی می و معشوقه خطائیست عظیم | ||||||
تا کی ز قدیم و محدث ای مرد حکیم | ||||||
چون من رفتم جهان چه محدث چه قدیم |
۳۴۷
در پای اجل چو من سرافکنده شوم | ||||||
وز بیخ امید عمر برکنده شوم | ||||||
زنهار گِلم بجز صراحی مکنید | ||||||
شاید که ز باده پر شود زنده شوم |
۳۴۸
در عشق تو صد گونه ملامت بکشم | ||||||
ور بشکنم آن عهد غرامت بکشم | ||||||
گر عمر وفا کند جفاهای ترا | ||||||
باری کم از آنکه تا قیامت بکشم |