این برگ همسنجی شدهاست.
۳۷۳
آن را که وقوف است بر احوال جهان | ||||||
شادیّ و غم جهان برو شد یکسان | ||||||
چون نیک و بد جهان بسر خواهد شد | ||||||
خواهی همه درد باش و خواهی درمان |
۳۷۴
از گردش این دائرهٔ بیپایان | ||||||
برخورداری دو نوع مردم را دان | ||||||
یا با خبری تمام از نیک و بدش | ||||||
یا بی خبری از خود و از حال جهان |
۳۷۵
اسرار ازل را نه تو دانیّ و نه من | ||||||
وین حرف معمّا نه تو خوانیّ و نه من | ||||||
هست از پس پرده گفتگوی من و تو | ||||||
چون پرده برافتد نه تو مانیّ و نه من |