برگه:RobaiyatKhayyamRamazani.pdf/۱۷۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۴۰۳

  این چرخ چو طاسیست نگون افتاده  
  در وی همه زیرکان زبون افتاده  
  در دوستی شیشه و ساغر نگرید  
  لب بر لب و در میانه خون افتاده  

۴۰۴

  بنگر ز صبا دامن گل چاک شده  
  بلبل ز جمال گل طربناک شده  
  در سایهٔ گل نشین که بسیار این گل  
  از خاک برآمده است و در خاک شده  

۴۰۵

  پیری دیدم بخواب مستی خفته  
  وز گرد شعور خانهٔ شک رفته  
  می خورده و مست خفته و آشفته  
  الله لطیفٌ بعباده گفته