این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۴۴۸
چندین غم بیهوده مخور شاد بزی | ||||||
وندر ره بیداد تو باداد بزی | ||||||
چون آخر کار این جهان نیستی است | ||||||
انگار که نیستیّ و آزاد بزی |
۴۴۹
چون آگهی ای پسر ز هر اسراری | ||||||
چندین چه خوری بیهده هر تیماری | ||||||
چون می نرود باختیارت کاری | ||||||
خوش باش درین نفس که هستی باری |
۴۵۰
چون میندهد اجل امان ای ساقی | ||||||
در ده قدح شراب هان ای ساقی | ||||||
غم خوردن بیهوده نه کار دل ماست | ||||||
با این دو سه روزه در جهان ای ساقی |