این برگ همسنجی شدهاست.
۲۸
اکنون که جهان را بخوشی دسترسیست | ||||||
هر زنده دلی را سوی صحرا هوسیست | ||||||
بر هر شاخی طلوع موسی دستیست | ||||||
در هر نفسی خروش عیسی نفسیست |
۲۹
اکنون که گل سعادتت پربار است | ||||||
دست تو ز جام می چرا بیکار است | ||||||
می خور که زمانه دشمنی غدّار است | ||||||
در یافتن روز چنین دشوار است |
۳۰
امروز ترا دسترس فردا نیست | ||||||
و اندیشهٔ فردات بجز سودا نیست | ||||||
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست | ||||||
کاین باقی عمر را بقا پیدا نیست |