این برگ همسنجی شدهاست.
۱۰۹
گردون نگری ز عمر فرسودهٔ ماست | ||||||
جیحون اثری ز اشک آلودهٔ ماست | ||||||
دوزخ شرری ز رنج بیهودهٔ ماست | ||||||
فردوس دمی ز وقت آسودهٔ ماست |
۱۱۰
گر گل نبود نصیب ما خاربس است | ||||||
ور نور بما نمیرسد نـار بس | ||||||
گر خرقه و خانقاه و شیخی نبود، | ||||||
ناقوس و کلیسیا و زنّار بس است |
۱۱۱
گل گفت به از لقای من روئی نیست | ||||||
چندین ستم گلابگر باری چیست | ||||||
بلبل بزبان حال با او میگفت | ||||||
یکروز که خندید که سالی نگریست؟ |