این برگ همسنجی شدهاست.
۱۴۲
بنگر ز جهان چه طرف بربستم هیچ | ||||||
وز حاصل عمر چیست در دستم هیچ | ||||||
شمع طربم ولی چو بنشستم هیچ | ||||||
من جام جمم ولی چو بشکستم هیچ |
۱۴۳
ای عارض تو نهاده بر نسرین طرح | ||||||
روی تو فکنده بر بتان چین طرح | ||||||
وی غمزهٔ تو داده شه بابل را | ||||||
اسب و رخ و پیل و بیدق و فرزین طرح |
۱۴۴
چون عمر بسر رسد چه بغداد و چه بلخ | ||||||
پیمانه چو پر شود چه شیرین و چه تلخ | ||||||
می نوش که بعد از من و تو ماه بسی | ||||||
از سلخ بغرّه آید از غرّه بسلخ |