برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۱۲۵

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

نشست و برخاست یکدیگر دست می‌دهد به واسطهٔ نقص و قصوری که در الفاظ و عبارات هست، چه: آنها را عامه وضع کرده‌اند و از روی بتهای بازاری تحقیق نبوده است. بسیاری از الفاظ هست که معانی آنها در خارج موجود نیست، مانند: بخت و اتفاق و افلاک، و یا معانی آنها مجمل و مشوش است و روشن و صریح نیست، مانند: جوهر و عرض و وجود و ماهیت و کون و فساد و عنصر و ماده و صورت و غیر آنها، و به این واسطه مطالب درست مفهوم نمی‌شود و تصورات غلط برای مردم دست می‌دهد.

قسم چهارم: بتهای نمایشی است، یعنی خطاهائی که از تعلیمات و استدلالهای غلط حکما حاصل می‌شود، و در این مقام بیکن هر مذهبی بتهای نمایشی از مذاهب حکما را پردهٔ نمایشی می‌خواند و آن مذاهب را سه قسم می‌شمارد یک قسم را «سفسطی»[۱] یا «نظری» می‌نامد و آنچنان است که فیلسوف بعضی امور متداول را گرفته و بدون اینکه در حقیقت و درستی آنها دقت کند، بنیان قرار داده، و بر آن اساس خیال‌بافی می‌کند، و اقسام حکمت در قدیم بهترین نمونهٔ آن حکمت ارسطو است که منطق را مأخذ علم گرفته، و همهٔ مسائل را به قیاس معلوم می‌نماید، و حتی در طبیعیات هم اگر تجارب و مشاهداتی کرده باشد، برای آنست که نتایج آنها را به اصول متخذهٔ خود منطبق حکمت سفسطی و سازگار سازد، قسم دوم: حکمت «تجربی»[۲] است که برعکس قسم اول بر تعقل و استدلال کمتر تکیه دارد، و عملیات و تجربیات را بیشتر مأخذ میگیرد و در مقام تشبیه حکمای قسم اول نظیر عنکبوت می‌باشند حکمت تجربی که دائماً از مایهٔ درونی خود تار می‌تند و پردهٔ سست بی‌اساسی می‌بافد، و حکمای قسم دوم مانند مورچه‌اند که همواره دانه فراهم میکند و تصرفی در


  1. Philosophie sophistique
  2. Philosophie empirique
–۱۱۶–